محل تبلیغات شما

وبلاگ اتـــم



در حالی که چندی پیش خبردار شدیم توافق و همکاری مارول/دیزنی و سونی درباره آثار مرتبط با شخصیت مرد عنکبوتی (Spider-Man) از میان رفته اما اخبار جدید از توافق مجدد این دو استودیو حکایت می‌کند.

طبق توافق جدید مارول و سونی که احتمالا برای هواداران مرد عنکبوتی خبر خوشایندی است، مارول تهیه یک فیلم دیگر از آثار مربوط به این شخصیت را برای سونی به عهده خواهد گرفت. باید این را هم اضافه کنیم که این فیلم سینمایی یک تاریخ عرضه مشخص دارد و از همین حالا می‌دانیم باید ۱۶ ژوئیه سال ۲۰۲۱ (۲۵ تیرماه سال ۱۴۰۰) منتظر اکران این اثر ابرقهرمانی باشیم.

ظاهرا برای کارگردانی این فیلم جدید با جان واتس کارگردان دو فیلم قبلی مجموعه مذاکره شده است. کوین فایگی رییس استودیوی مارول درباره توافق جدید صورت گرفته اظهار داشته که او و همه اعضای استودیوی مارول از ادامه‌دار شدن حضور مرد عنکبوتی در جهان سینمایی مارول بسیار هیجان‌زده هستند. به گفته فایگی مرد عنکبوتی شمایلی قدرتمند و قهرمانی است که داستان‌هایش گروه‌های سنی متفاوتی را در سراسر جهان در برمی‌گیرد.

طبق توافق میان مارول و سونی قرار شده که در آینده اسپایدرمن در یکی از آثار جهان سینمایی مارول نیز حضور پیدا کند. پیش از این در سال ۲۰۱۵ مارول و سونی از طریق نوعی تفاهم میان‌استودیوییِ نه چندان سابقه‌دار همکاری را آغاز کردند که به چندین فیلم پرفروش در گیشه همچون مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spider-Man: Homecoming) و دنباله آن مرد عنکبوتی: دور از خانه» (Spider-Man: Far From Home) ختم شد. همچنین طبق توافق قبلی این شخصیت وارد جهان سینمایی مارول شد.

با این وجود همکاری میان این دو استودیو چندان طولانی مدت نبود و پس از عرضه فیلم سینمایی مرد عنکبوتی: دور از خانه شاهد جدایی و از میان رفتن این شراکت بودیم. گرچه فعلا سایر جزییات توافق میان مارول و سونی مشخص نشده اما بنابر آنکه تولید فیلم جدید به تهیه‌کنندگی مارول چطور پیش برود ممکن است در آینده شاهد ساخت تعداد بیشتری فیلم با محوریت شخصیت مرد عنکبوتی باشیم




زندگی عجیب کیانو ریوز | از درآمد عجیب و خانه ساده تا مرگ فرزند و نامزد! های زندگی
چند روز پیش تولد کیانو ریوز عجیب‌و‌غریب‌ترین سلبریتی هالیوود بود. معمولا او را در مراسم معمول چهره‌های سینمایی نمی‌بینید. او علاقه‌ای به فرش قرمز و مراسم پرزرق‌وبرق ستارگان سینما ندارد. خودروی شخصی ندارد و معمولا از مترو و اتوبوس برای رفت‌وآمد استفاده می‌کند.

یانو ریوز  علاقه‌ای به فرش قرمز و مراسم پرزرق‌وبرق ستارگان سینما ندارد. خودروی شخصی ندارد و معمولا از مترو و اتوبوس برای رفت‌وآمد استفاده می‌کند. زندگی بسیاری ساده‌ای دارد و اهل پوشیدن لباس‌های مارک‌دار و گرانقیمت نیست. گفته می‌شود که ریوز نیمی از درآمد خود را صرف امور خیریه می‌کند. آن هم اموری که کسی از آن اطلاع چندانی ندارد و بسیار دقت می‌کند که همه این کارها را مخفیانه انجام دهد. در این شماره از زندگی افراد مشهور باکیانو ریوز بیشتر آشنا شوید.

با زندگی عجیب و غریب کیانو ریوز آشنا شوید

اگر شما درآمدی ١۴۴‌میلیون دلاری از یکی از کارهایتان ‌داشتید، با این همه پول چه می‌کردید؟ این دقیقا مقدار پولی بود که ریوز برای بازی در سه‌گانه ماتریکس دریافت کرد. اما ریوز معتقد است مسائل مادی همه چیز نیست و نمی‌تواند انسان را خوشبخت کند. او بشدت معتقد است که باید هر آن‌چه دارد را با دیگران قسمت کند. شاید به همین دلیل بود که ٨٠‌میلیون دلار از آن ١۴۴‌میلیون دلار را به مسئولان جلوه‌های ویژه و گریم فیلم ماتریکس بخشید.

کیانو ریوز

با کیانو ریوز بیشتر آشنا شوید

البته ریوز به هیچ عنوان احمق نیست. او از امکانات زندگی برخوردار است، اما در حد کافی. او یک خودروی هوندا سوار می‌شود و در یک خانه معمولی ست دارد. او می‌گوید به خانه بزرگ نیاز ندارد،چون نمی‌داند باید با فضای اضافی خانه چه کند. ریوز برای رفت‌وآمد بسیاری از اوقات از مترو استفاده می‌کند، حتی دیده شده در برخی مواقع صندلی خود را به ن و سالمندانی که ایستاده‌اند، تعارف می‌کند.

او را بارها دیده‌اند که بر روی صندلی مترو درحال کتاب خواندن یا موسیقی گوش دادن است، حتی یک بار او را دیده‌اند که در کنار یک بی‌خانمان بر روی پیاده‌رو نشسته و غذایش را با او قسمت می‌کند.

مورد عجیبی به نام کیانو ریوز

کیانو میلیون‌ها دلار برای تحقیقات سرطان و بیمارستان‌های مرتبط با این بیماری اهدا کرده و همچنان کمک‌های خود را ادامه می‌دهد. او در حرفه‌اش هم با چنین طرز تفکری پیش رفته ‌است.وی در فیلم وکیل مدافع شیطان» چند‌میلیون دلار کمتر دستمزد گرفت تا تهیه‌کنندگان فیلم بتوانند از عهده پرداخت دستمزد آل‌پاچینو بربیایند.

کیانو ریوز حضور در فیلم مخمصه» در کنار بازیگران بزرگی مثل آل پاچینو و رابرت دنیرو و بازی در قسمت دوم فیلم سرعت» را رد کرد و از دستمزد قابل توجه آنها چشم پوشید تا روی صحنه تئاتر حضور پیدا کند و به ایفای نقش هملت» بپردازد.

در‌سال ٢٠١۴، پس از سال‌ها حضور در فیلم‌های مستقل و فیلم‌هایی با بودجه‌های کم، ریوز به این نتیجه رسید که دیگر ‌هالیوود او را فراموش کرده است. وی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که استودیوهای فیلمسازی دیگر به او پیشنهاد کار نداده‌اند و اگرچه چاره‌ای جز کنار آمدن با این شرایط ندارد، اما از این موضوع بشدت ناراحت است.

وی اعلام کرد که قصد پایین آوردن ارزش فیلم‌های مستقل را ندارد، اما در استودیوها کارگردانان و منابع و دنیاهای متنوع و بهتری وجود دارند. وی گفته که دوست دارد هم با استودیوهای بزرگ فیلمسازی کار کند و هم در ساخت فیلم‌های مستقل فعالیت داشته باشد.

کیانو ریوز

زندگی کیانو ریوز

در اواخر دهه ٩٠ همه چیز برای کیانو ریوز خوب پیش می‌رفت. او با یک زن جوان به نام جنیفر سایم آشنا شد. در‌ سال ٢٠٠٠ این دو انتظار تولد نخستین فرزندشان را می‌کشیدند که در کمال ناباوری نوزاد دختر آنها به نام آوا در هشت ماهگی مرده به دنیا آمد.

مرگ آوا ضربه شدیدی به رابطه این دو وارد کرد و رابطه آنها خیلی زود به پایان رسید. تراژدی دیگری ‌ سال ٢٠٠١ در زندگی ریوز رخ داد و آن هم زمانی بود که سایم در یک حادثه رانندگی درگذشت. سایم سوار بر یک خودروی اسپرت بود که ناگهان با سه خودروی پارک‌شده برخورد کرد و پس از چپ‌شدن، سایم از درون خودرو به بیرون پرت شد و جان باخت.

ریوز در مصاحبه‌ای سال٢٠٠۶ در این مورد سخن گفت و نتوانست خشم خود را پنهان کند: لعنتی! این عادلانه نیست! خیلی بی‌معنی است. درد و غصه تنها ظاهرش را تغییر می‌دهد، اما پایانی ندارد.»

جالب است بدانید که ریوز در اصل متولد بیروت پایتخت لبنان است. مادر او یک زن انگلیسی و پدرش مردی اهل‌ هاوایی بوده است.

کیانو ریوز

کیانو ریوز در ماتریکس

کیانو ریوز با فیلم جدیدش به سینما آمد

فیلم سیبری» به کارگردانی متیو راس که چهارشنبه اولین نمایش خود را در نیویورک تجربه کرد از امروز راهی سینماها می‌شود.

کیانو ریوز درباره این فیلم گفته است که صمیمیت عاطفی فیلمنامه و طنز موجود در آن توجه او را به خود جلب کرد.

وی در گفتگو با هالیوود ریپورتر در شب افتتاحیه فیلم افزود: می‌دانی، این شخصیت ازدواج کرده، فروشنده الماس است، حالا دیگر عاشق شدن را تجربه کرده و سعی دارد دنیایش را حفظ کند.

کیانو ریوز درباره این شخصیت گفت: همه امکانات دراماتیک این شخصیت را دوست داشتم.

کیانو ریوز

عکس کیانو ریوز

در این فیلم ریوز در نقش یک فروشنده آمریکایی الماس بازی کرده که الماس‌های آبی را به خریدارانی در روسیه می‌فروشد. به همین منظور او به سیبری می‌رود تا با یک خریدار وارد معامله شود.

ریوز پس از خواندن فیلمنامه که توسط اسکات بی اسمیت نوشته شده آنقدر از متن خوشش آمد که بلافاصله به این پروژه پیوست. متیو راس کارگردان فیلم نیز گفت تنوع در موضوع فیلم باعث شد او به ساخت آن جذب شود.

راس تاکید کرد: همیشه به فیلم‌هایی جذب می‌شوم که در چند ژانر اتفاق می‌افتند مثلا هم یک داستان عاشقانه است هم تریلر و یک فیلم جنایی، در عین حال صحنه‌های اکشن هم دارد، اما فیلم اکشن نیست


دیروز مودم tp-link رو از دکمه پشت ریست کردم و اطلاعاتی رو که پاک شده بودن رو دوباره وارد کردم ولی چراغ اینترنت مودم روشن نمی شد در حالی که چراغ adsl روشن می شد. خوب با خودم گفتم این آموزش رو قرار بدم تا هرکسی با این مشکل مواجه شد سریع حلش کنه!
اول از همه 192.168.1.1 این رو توی مروگر خودتون وارد کنید.



که با این صفحه روبه رو می شید و username و password رو admin  وارد کنید.
بعد توی صفحه های بعدی next  رو بدون این که چیزی رو تغییر بدین بزنید تا به صفحه ی زیر برسید.


username و password این صفحه رو باید از سرویس دهنده ی خودتون بپرسید و برای هرکس اینها متفاوت اند .چیزی که باید در نظر بگیرید اینه که vpi رو 0 وارد کنید. نکته ی دیگه این که اگه مودم رو از پشت ریست کردید و اطلاعات رو اشتباه وارد کردید دوباره از پشت ریست کنید!!! منظورم اینه که اگه اطلاعات رو اشتباه وارد کردید و از بخش run wizard دوباره ریست نکنید. مال من که این جوری درست شد.


این روزها دیگر در امان بودن به کاری بسیار سخت تر از قبل تبدیل شده است و همین موضوع باعث شده که بسیاری از افراد، بویژه در کشورهای غربی و کشورهای جنگ زده خاورمیانه و آفریقا ترجیح دهند یک سلاح انفرادی را برای محافظت از جان خود و عزیزانشان همیشه همراه داشته یا در خانه نگهداری کنند. سلاح های انفرادی از بهترین سلاح هایی هستند که می توانند جان یک فرد را در مقابل دشمنانش نجات دهند. به همین دلیل است که ارتش ها بیش از هر نوع سلاح دیگری روی سلاح های انفرادی خود سرمایه گذاری می کنند. بدین ترتیب تصمیم گیری در مورد این که بهترین سلاح انفرادی گرم ساخته شده تاکنون چه سلاحی است کار دشواری می باشد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ سلاح انفرادی و شخصی برتری که تاکنون ساخته شده اند آشنا کنیم.

۱۰- یوزی ساب

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر

در ساخت اسلحه انفرادی خودکار یوزی از پیچ های تلکسوپی استفاده شده است که این موضوع باعث شده که خشاب در درون سیستم شلیک تفنگ قرار گرفته و بدین ترتیب طول اسلحه به میزان قابل توجهی کاهش یابد. در سال ۱۹۴۰، یک سرگرد اسراییلی به نام یوزی گال، اولین نمونه مسلسل دستی انفرادی یوزی را ساخت. این مسلسل خودکار را می توان برای نیروهای پیاده در میدان نبرد یا در حملات انفرادی به کار برد. این سلاح انفرادی با وزن ۳٫۵ کیلوگرم و طول ۶۷ سانتیمتری خود در بیش از ۹۰ ارتش دنیا به کار گرفته شده است و یکی از معدود مسلسل هایی است که می توان روی آن صدا خفه کن نصب کرد. یوزی می تواند ۶۰۰ گلوله را در دقیقه شلیک کند و خشاب های آن از ۱۰ تا ۵۰ گلوله متغیر می باشد.

۹- کلت ام ۱۹۱۱ برونینگ

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر

این سلاح انفرادی و کمری خارق العاده به خاطر سیستم برگشتی (عقب نشینی هنگام شلیک) خاص خود شناخته می شود که مهم ترین ویژگی این کلت به شمار می آید. این سلاح کمری قدرتمند در دوران جنگ های جهانی اول و دوم و همینطور جنگ ویتنام و کره مورد استفاده فراوان قرار گرفته و یکی از سلاح های کمری اصلی افسران آمریکایی بود. طراحی کلت ام ۱۹۱۱ نیز توسط جان براونینگ که یکی از مشهورترین طراحان و سازندگان اسلحه ایالات متحده و جهان می باشد در سال ۱۹۱۱ انجام گرفته است. مدل قدیمی این کلت ، برونینگ ۱۹۰۰ نام داشت و امروزه نیز حتی در رقابت های تیراندازی غیرنظامی نیز بهترین انتخاب محسوب می شود. کلت برونینگ ۱۹۱۱ سبک ترین سلاح کمری جهان (۱٫۱۰۵ کیلوگرم با خشاب خالی) بوده اما در زمره یکی از خطرناک ترین سلاح های انفرادی قرار دارد. خشاب این کلت ۷ گلوله کالیبر با خشاب ۰٫۴۵ را در خود جای می دهد.

۸- مسلسل ام جی ۴ هکلر و کخ

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


این سلاح خودکار فوق العاده توسط کمپانی مشهور آلمانی هکلر و کخ طراحی و ساخته شده است. ام جی ۴ یک سلاح نسبتاً سبک (با توجه به قدرت و نوع آن) است که گلوله ای ۵٫۵۶ میلیمتری داشته و از سال ۲۰۰۵ جایگزین سلاح انفرادی ام جی ۳ با گلوله ۷٫۶۲ میلیمتری شده است. طراحی این سلاح دستی طوری است که بسیار ایمن و کارآمد بوده و حتی در شرایط دشوار نبرد نیز برتری خاصی به دارنده این سلاح می دهد. وزن این سلاح در نمونه های مختلف حدود ۶ کیلوگرم است. نمونه های مختلف این سلاح انفرادی قدرت شلیک ۷۷۵ تا ۹۲۰ گلوله در دقیقه را دارند.

۷- آ کا ۴۷ کالاشنیکف


۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر

سلاح انفرادی آ کا ۴۷ یک اسلحه خودکار با سیستم گازی است که توسط یک اسلحه ساز افسانه ای روسی به نام میخاییل کالاشنیکف در سال ۱۹۴۷ طراحی و ساخته شده است. سیستم آتش انتخابی این مسلسل باعث شده که بتوان به صورت نیمه خودکار و یا خودکار از آن استفاده کرد. اولین نمونه های این سلاح قابلیت تا شو نداشته و کاملاً فی بود. این سلاح به دلیل سبکی و قدرت مانور فراوان و همچنین کاربردی بودن آن در شرایط سخت به عنوان محبوب ترین سلاح انفرادی در میان ارتش های جهان و بویژه گروه های شبه نظامی شناخته می شود. طراحی آ کا ۴۷ بسیار ساده بوده و سایز کوچک و وزن نسبتاً ناچیز آن، آ کا ۴۷ را به اسلحه ای تبدیل کرده که نگهداری و حمل آن بسیار آسان باشد. خشاب این اسلحه از ۵ تا ۷۵ گلوله متغیر بوده و کالیبر اصلی آن ۷٫۶۲ میلی متر است، هر چند کالیبرهای متفاوت دیگری از آن نیز وجود دارد

۶- اسلحه کمری گلاک کالیبر ۰٫۴۵

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


این اسلحه کمری در ابتدا توسط مهندسی به ارنست دورهام طراحی و ساخته شده و علیرغم کوتاه و سبک بودن از قدرت بالایی برخوردار است. بدنه لوله و نوک اسلحه کمری گلاک طوری طراحی شده که امکان انفجار آن بسیار ناچیز است و ماشه آن نیز با تماس و فشار بسیار کمی عمل می کند. وزن گلوله اصلی این تپانچه تنها ۱۳ گرم بود.

۵-تفنگ تهاجمی اچ کی ۴۱۶ اَی ۵

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


این مسلسل خارق العاده نیز از ساخته های کمپانی اسلحه سازی هکلر و کخ در سال ۲۰۰۴ است. این سلاح نیز از حمله مسلسل های قدرتمند با طول لوله کم به شمار آمده و نمونه های مختلفی از آن توسط نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفته است. وزن نمونه های مختلف این اسلحه انفرادی بین ۳ تا ۴ کیلوگرم متغیر است. اچ کی ۴۱۶ توان شلیک ۷۰۰ تا ۹۰۰ گلوله در دقیقه را دارد و دارای خشاب های ۲۰، ۳۰ و ۱۰۰ گلوله ای است. وزن این سلاح بین ۳ تا ۴ کیلوگرم متفاوت بوده و بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ گلوله در دقیقه شلیک خواهد کرد. خشاب این سلاح نیز ۲۰،۳۰ یا ۱۰۰ گلوله ای می باشد و جالب این که در عملیات دستگیری و قتل بن لادن، نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده از این سلاح استفاده نمودند.

۴- کلت عقاب صحرا

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


کلت نیمه اتوماتیک عقاب صحرا دارای طراحی منحصر بفرد و فوق العاده ای است که از آن میان می توان به شعله پوش بزرگ و لوله سه گوش اشاره کرد. طراحی اولیه این کلت نیز توسط یک کمپانی اسلحه سازی اسراییلی انجام گرفته است و طول کلی آن در بلندترین نمونه به ۳۷٫۵ نیم سانتیمتر می رسد. وزن کلت عثاب صحرا کمتر از ۲ کیلوگرم بوده و بر اساس نمونه سلاح کالیبر آن کمی متفاوت است. خشاب های این اسلحه از ۷ تا ۹ گلوله در نسخه های متفاوت تشکیل شده است و برد مفید آن نیز به ۲۰۰ متر می رسد.

۳- روولور اسمیت و وسون

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


تیم رولوور سبک وزن و پر کاربرد توسط کمپانی اسلحه سازی اسمیت و وسون طراحی و ساخته شده است و در هر هر شرایطی امکان بهترین هدفگیری و تیراندازی را برای دارنده خود فراهم می آورد. به همین دلیل این سلاح کمری در میان نیروهای نظامی و پلیس های سراسر جهان سلاحی محبوب است. وزن این سلاح کمر از یک کیلوگرم بوده و سیلندر آن ۶ گلوله را در خود جای می دهد.

۲- تفنگ تک تیراندازی ای اس ۵۰

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر


این سلاح انفرادی خودکار در واقع به عنوان سلاحی برای تیراندازی دقیق از راه دور استفاده می شود و ساخت کمپانی Accuracy International می باشد. تک تیراندازان می توانند از فاصله های دور با استفاده از گلوله های آتشزا و انفجاری با دقتی خارق العاده علیه افراد دشمن و تجهیزات آن ها استفاده کنند.این اسلحه با استفاده از فشار گاز عمل کرده و در مقایسه با نسخه اولیه از ضربه عقب نشینی کمتری برخوردار است. با داشتن یک تکیه گاه اضافی در قسمت قنداق اسلحه که توسط دست یا پا نگه داشته می شود و استفاده از پایه های دوگانه ان در زیر لوله، می توان تیراندازی دقیقی را با این سلاح نیمه خودکار تجربه کرد. وزن این سلاح انفرادی خارق العاده ۱۲٫۲ کیلوگرم بوده و برد موثر آن نیز به ۱٫۸۰۰ متر می رسد. علاوه بر تغذیه دستی می توان با خشاب های ۵ تا ۱۰ گلوله ای این اسلحه را تغذیه نمود


۱- تفنگ با گلوله هدایت شونده

۱۰ سلاح انفرادی عجیب و مرگبار سال ۲۰۱۸+تصاویر

 

این سلاح تک تیرانداز بسیار دقیق از مسافت های دور تا برد موثرحدود ۱ کیلومتر طراحی شده و برای ساخت آن از تکنولوژی قفل موشکی و جت های جنگنده استفاده شده است. با استفاده از این سلاح دیگر اشتباه در هدفگیری به هر دلیلی، از بین خواهد رفت. سرعت گلوله این تفنگ به ۳۲ کیلومتر بر ثانیه خواهد رسید. این سلاح انفرادی علاوه بر استفاده توسط تک تیراندازان ماهر، مورد استفاده افرادی که به شکار می پردازند نیز قرار می گیرد زیرا از دقت بالایی برخوردار بوده و گلوله ان قابلیت هدایت دارد. حتی این اسلحه توانایی متصل شده به شبکه های محلی برای جمع آوری اطلاعات و استفاده از آن ها در روند شلیک به اهداف را داراست.



آل کاپون خلافکار زیرکی است که نامش تداعی کننده مخوف ترین اقدامات گانگستری، نماد قانون شکنی و اسطوره تبهکاری در تاریخ امریکا است.

"آلفونسو گابریله کاپونی" معروف به آل کاپون نام تبهکار مشهوری است که نزدیک به 2 دهه با اقدامات خلاف قانون خود توانست قدرت و ثروت بسیاری در امریکا به دست آورد.

او که اصلیتی ایتالیایی داشت ظرف چند دهه در بروکلین و بعدها در شیکاگو گروه مافیایی مخوفی تشکیل داد که همه نوع اقدام خلاف قانون را با زیرکی و بدون آنکه مدرکی از خود برجا بگذارد سامان می داد. گفته می شود شبکه تبهکاری کاپون در همه جا جاسوس و خبرچین داشت که با استفاده از آنها دشمنان خود را پیش از هر اقدامی شناسایی و به قتل می رساند.

در دهه 20 و 30 میلادی جنگ بی رحمانه کاپون علیه باندهای رقیب و خریدن مقامات ذی نفوذ محلی باعث شد تا آل کاپون به سلطان بلامنازع سندیکای جنایتکاری شیکاگو تبدیل شود؛ با این وجود پلیس فدرال امریکا از همه ابزارهای خود برای به دام انداختن ال کاپ.ن استفاده کرد تا اینکه سرانجام وی را دستگیر کرد.

دادگاه او در سال 1931 که از آن با عنوان یکی از جنجالی ترین محکمه‌های تاریخ قضائی آمریکا نام می برند تشکیل شد اما با تلاش وکلای کاپون او را نه به دلیل قتل، آدم کشی، آدم ربایی و سرقت سازمان یافته بلکه به دلیل فرار مالیاتی و تجارت غیر قانونی الکل به 11 سال حبس محکوم کرد.
او در سال 1932 میلادی در یک زندان شهر "آتلانتا" محبوس گردید اما از داخل زندان فعالیت های غیرقانونی اش را اداره می‌کرد؛ پس از آن در سال 1934 میلادی آل کاپون به زندان مخوف "آلکاتراز" انتقال یافت و براساس یک مقررات سختگیرانه هرگونه تماسش با دنیای خارج قطع شد.

تبهکار بزرگ در زندان دچار افسردگی و پس از چندی به بیماری سفلیس مبتلا شد تا آنجا که پس از گذراندن 8 سال از دوره محکومیتش به دلیل وخامت حال از زندان آزاد و به شیکاگو بازگشت. وی مدتی بعد در سن 47 سالگی از دنیا رفت و در قبرستان "مونت اولیوت" شیکاگو در کنار پدر و برادرش به خاک سپرده شد.

از مشهورترین تبهکار قرن بیستم عکس های معدودی برجا مانده که مهمترین آنها مربوط به دادگاه جنجالی او در شیکاگو و در سال 1931 است. این عکس ها چندی پیش به طور اتفاقی در زیرزمین یک آتلیه قدیمی پیدا شد و در شیکاگو تریبیون منتشر شد. بقیه عکس های برجا مانده به تصاویر دسته جمعی او در میان تبهکاران یا عکس های دوران محکومیتش مربوط می‌شود.(فرارو)
آل کاپون در میان گروه مافیایی‌اش
آل کاپون در میان گروه مافیایی‌اش
آل کاپون در حال گفتگو با یکی از اعضای باند مافیایی
آل کاپون در حال گفتگو با یکی از اعضای باند مافیایی
آل کاپون در حال صحبت کردن با یکی از وکلایش
آل کاپون در حال صحبت کردن با یکی از وکلایش
آل کاپون در راه دادگاه
آل کاپون در راه دادگاه
آل کاپون پیش از صدور حکم محکومیت
آل کاپون پیش از صدور حکم محکومیت
ورود آل کاپون به دادگاه
ورود آل کاپون به دادگاه
ازدحام خبرنگاران و مردم بیرون دادگاه محاکمه آل کاپون
ازدحام خبرنگاران و مردم بیرون دادگاه محاکمه آل کاپون
ال کاپون در کنار دادستان و یکی از مامورین دادگاه فدرال
ال کاپون در کنار دادستان و یکی از مامورین دادگاه فدرال
آل کاپون در دادگاه
آل کاپون در دادگاه
آل کاپون و وکلایش در دادگاه
آل کاپون و وکلایش در دادگاه
آل کاپون و وکلایش در دادگاه
آل کاپون و وکلایش در دادگاه
اعضای هیات منصفه دادگاه آل کاپون در حال ترک محکمه
اعضای هیات منصفه دادگاه آل کاپون در حال ترک محکمه
آل کاپون در زندان
آل کاپون در زندان
آل کاپون پس از دستگیری
آل کاپون پس از دستگیری
زندان آل کاپون در آتلانتا
زندان آل کاپون در آتلانتا
سلول آل کاپون در آتلانتا
سلول آل کاپون در آتلانتا
زندان آل کاپون در آلکاتراس
زندان آل کاپون در آلکاتراس
سنگ قبر آل کاپون در قبرستان شیکاگو
سنگ قبر آل کاپون در قبرستان شیکاگو

من معمولا انیمه هایی رو می بینم که توی سایت IMDb رتبه بالایی داشته باشه یا توی سایت های انیمه های برتر اسمی ازشون اومده باشه. از انیمه دفترچه مرگ یه فیلم ساخته شده که واقعا فیلم انیمه به دلم ننشست. با خودم گفتم شاید انیمه اش بهتر باشه البته خوب بود تا قسمت 20 کل قسمت هاش 37 قسمته!

باید بگه نویسنده ایده نابی برای این داستان داشته و موضوع تازه ایی برای نوشتن بود و من واقعا لایت و شخصیت لایت رو دوست داشتم به نظرم نمونه واقعی یه نابغه بود ولی بعضی از کارهاش و یا استنباتاش تخیلی بود! برای مثال میگم کی توی چیپس دوربین میزاره؟؟ دوربین نبود فکر کنم نمی دونم رادیو بود تلویزویون کوچیک بود حالا هرچی اصلا نشون نداد اون چه چجوری توی یه چیپس که پلمپ شده بود قرار گرفته و اگه دقت می کردید می دید که حتی یه برگه هم توش چسبیده بود! اصلا گیریم این چیپس رو خودش آماده کرده بود شاید همین رو یکی دیگه برمی داشت اصلا یه جای خاصی یا مشخصی هم نزاشته بود همین جوری یکیش رو برداشت برد اتاق


همش احساس می کردم یه چیزی توی وبلاگ کمه با خودم گفتم بیام صندلی داغ بزارم !
خودم از خودم سوال می کنم خودم هم جواب می دم


وقت های بیکاری چی کار می کنی؟
-می خوابم

طولانی ترین خوابی که داشتی چند ساعت بود؟
-14 ساعت

فیلم مورد علاقه؟
- فیلم که زیاده نمیشه ییش رو انتخواب کرد بیشتر فیلم های مارول رو دوست دارم

کلاس چندمی و چند سالته؟
-17 سالمه و یازدهم رشته تجربی

اصلا دوستی داری؟
-دوست صمیمی نه ولی دوست معمولی زیاد دارم!

نقاشیت چه طوره؟
-خوبه عین نقاشی 17 ساله هاست

اولین انیمه؟
- انیمه ناروتو. طولانی بود ولی قشنگ بود.

بدترین لحظه زندگیت ؟
-سر امتحان ریاضی!

ورزش مورد علاقه؟
- همه ی ورزش هارو دوست دارم ولی تکواندو رو بیشتر

تا حالا عاشق شدی؟(یه لظحه جو گرفت فکر کردم برنامه تلویزیونیه)
- عاشق چه جوری مثلا. من عاشق غذا شدم عاشق فیلم و بازیگرا شدم .کلا هر ثانیه یه بار عاشق می شم. آدم عشقی ام من

قیافت تو دنیای واقعی چه جوریه؟
-معمولی

نمره ریاضی؟
-آخه این چه سوالیه؟15 شدم

معدل؟(احساس می کنم خودم دارم مچ خودم رو میگیرم)
-

هدفت از وبلاگ نویسی
-مثل این می مونه بگن هدف از تلگرام رفتن چیه؟ قانع شدید یا با تصویر توضیح بدم؟

تو چه چیزی خوبی؟
- من خودم احساس می کنم تو همه چی خوبم. بقیه باید این رو جواب بدن:/



نندت

ژرالدین، دخترم!

 اینجا شب است. شب نوئل؛ در قلعه­ی کوچک من همه­ی این سپاهیان بی سلاح خفته­اند، نه تنها برادر و خواهر تو، حتی مادرت. به زحمت توانستم بی آن که این پرندگان خفته را بیدار کنم، خود را به این اتاق کوچک نیمه روشن، به این اتاق انتظار پیش از مرگ، برسانم.

من از تو بس دورم، خیلی دور. اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را از چشم خانه­ی من دور کنند؛ تصویر تو آنجا روی میز هم هست. تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست، اما تو کجایی؟ آنجا در  پاریس افسونگر بر روی صحنه­ی پر شکوه  شانزه لیزه می­رقصی؛ این را می­دانم، و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدم­هایت را می­شنوم و درین ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می­بینم. شنیده­ام نقش تو در این نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر خان تاتار شده. شاهزاده خانم باش و برقص، ستاره باش و بدرخش، اما اگر قهقه­ی تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گل­هایی که برایت فرستاده­اند ، ترا فرصت هشیاری داد، در گوشه­ای بنشین، نامه­ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار. من پدر تو هستم، ژرالدین! من چارلی چاپلین هستم! وقتی بچه بودی شب­های دراز به بالینت نشستم و برایت قصه ها گفتم: قصه­ی زیبای خفته در جنگل، قصه­ی اژدهای بیدار در صحرا. خواب که به چشمان پیرم می­آمد، طعنه­اش می­زدم و می­گفتم: برو! من در رویای دخترم خفته­ام. رویا می­دیدم ژرالدین، رویا. رویای فردای تو، رویای امروز تو.

دختری می­دیدم به روی صحنه، فرشته­ای می­دیدم به روی آسمان که می­رقصید، و می­شنیدم تماشا گران را که می­گفتند: دختره را می­بینی؟ این دختر همان دلقک پیره! اسمش یادته؟ چارلی!

آری، من چارلی هستم. من دلقک پیری بیش نیستم. امروز نوبت توست، برقص! من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم و تو در جامه­ی حریر شاهزادگان می­رقصی! این رقص­ها و بیشتر از آن صدای کف زدن­های تماشاگران گاه ترا به آسمان­ها خواهد برد، برو! آنجا هم برو، اما گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن! زندگی آن رقاصگان دوره گرد کوچه های تاریک را که با شکم گرسنه و پاهایی که از بینوایی می­لرزد، می­رقصند. من یکی از اینان بودم ژرالدین!

 در آن شب­های افسانه­ای کودکی که تو با لالایی قصه های من به خواب می­رفتی، من باز بیدار می­ماندم، در چهره­ی تو می­نگریستم، ضربان قلبت را می­شمردم و از خود می­پرسیدم: چارلی! آیا این بچه گربه هرگز تو را خواهد شناخت؟

تو مرا نمی­شناسی ژرالدین. در آن شب­های  دور بس قصه ها با تو گفتم، اما قصه­ی خود را هرگز نگفتم. این هم داستانی شنیدنی است: داستان آن دلقک پیری که در پست ترین محلات لندن آواز می­خواند و می­رقصید و صدقه جمع می­کرد. این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده­ام. من درد بی خانمانی را کشیده­ام و از این­ها بیشتر، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می­زد، اما سکه­ی صدقه­ی رهگذر خود خواهی آن را می­خشکاند، احساس کرده­ام . با این همه من زنده­ام و از زندگان پیش از آن که بمیرند، نباید حرفی زد. داستان من به کار تو نمی­آید، از تو حرف بزنیم! به دنبال نام تو نام من است. چاپلین! با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آن چه آنان خندیدند، من گریستم.

ژرالدین! در دنیایی که تو زندگی می­کنی، تنها رقص و موسیقی نیست. نیمه شب، هنگامی که از سالن پر شکوه تئاتر بیرون می­آیی، آن تحسین کنندگان ثروتمند را یک سره فراموش کن .اما حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می­رساند بپرس .حال زنش راهم بپرس. و اگر آبستن بود و پولی برای خریدن لباس بچه­اش نداشت، چک بکش و پنهانی توی جیب شوهرش بگذار. به نماینده­ی خودم در بانک پاریس دستور داده­ام فقط این نوع خرج­های تورا بی چون و چرا قبول کند، اما برای خرج­های دیگرت باید صورت حساب بفرستی. گاه به گاه با اتوبوس، با مترو، شهررا بگرد. مردم را نگاه کن، ن بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن و دست کم روزی یک بار با خود بگو: من هم یکی از آنان هستم! تو یکی از آن­ها هستی دخترم، نه بیشتر!

هنر پیش از آن که دو بال دور پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را می­شکند. وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران رقص خویش بدانی، همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خود را به حومه­ی پاریس برسان. من آنجا را خوب می­شناسم، از قرن­ها پیش آنجا گهواره­ی بهاری کولیان بوده است. در آنجا رقاصه هایی مثل خودت خواهی دید، زیباتر از تو، چالاک­تر از تو و مغرورتر از تو! آنجا از نور نورافکن­های تئاتر شانزه لیزه خبری نیست. نورافکن کولیان تنها نور ماه است! نگاه کن! خوب نگاه کن! آیا بهتر از تو نمی­رقصند؟ اعتراف کن دخترم! همیشه کسی هست که بهتر از تو باشد؛ و این را بدان که در خانواده­ی چاپلین هرگز کسی آن قدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران یا گدای کنار رود سن ناسزایی بدهد!

من خواهم مرد، و تو خواهی زیست. امید من آنست که تو هرگز در فقر زندگی نکنی. همراه این نامه یک چک سفید برایت می­فرستم، هر مبلغی که می­خواهی بنویس و بگیر؛ اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می­کنی، با خودت بگو: سومین سکه مال من نیست، این باید مال یک مرد گمنام باشد که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جستجویی لازم نیست، این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه با تو حرف می­زنم، برای آنست که از  نیروی افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم. من زمانی دراز در سیرک زیسته­ام؛ همیشه و هر لحظه به خاطر بندبازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می­روند، نگران بوده­ام. اما این حقیقت را با تو بگویم دخترم: مردمان بر روی زمین استوار بیش از بندبازان بر روی ریسمان نااستوار سقوط می­کنند. شاید که شبی، درخشش گرانبهاترین الماس این جهان ترا بفریبد، آن شب این الماس ریسمان نااستواری خواهد بود که به حتم از آن سقوط خواهی کرد! آن روز تو بندبازی ناشی خواهی بود و بندبازان ناشی همیشه سقوط می­کنند! دل به زر و زیور نبند، زیرا بزرگ­ترین الماس این جهان آفتاب است و این الماس بر گردن همه می درخشد اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی، با او یک دل باش، به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد. او عشق را بهتر از من می شناسد. او برای تعریف یک دلی شایسته تر از من است.

کار تو بس دشوار است این را میدانم، به روی صحنه جز تکه ای حریر نازک چیزی تن تو را نمی پوشاند ، به خاطر هنر می توان عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و پاکیزه تر بازگشت، اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این دنیا نیست که شایسته آن باشد.

برهنگی بیماری عصر ماست!اما تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری من پیرمردم، شاید حرف­های خنده آور می­زنم، اما بد نیست اندیشه­ی تو در این مورد مال ده سال پیش باشد، مال دوران پوشیدگی! نترس! ده سال ترا پیر نخواهد کرد. به هر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه­ی جزیره­ی ی­ها می­شود! می­دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگی جاودانی با یک دیگر دارند. با من، با اندیشه های من جنگ کن دخترم؛ من از کودکان مطیع خوشم نمی­آید! با این همه پیش از آن که اشک­های من این نامه را تر کند، می­خواهم یک امید به خودم بدهم؛ امشب شب نوئل است، شب معجزه؛ امیدوارم معجزه­ای رخ دهد تا تو آن چه من به راستی می­خواستم بگویم را دریافته باشی.

چارلی دیگر پیر شده است ژرالدین! دیر یا زود باید به جای آن جامه های نمایش، روزی هم جامه­ی عزا بپوشی و بر سر مزار من بیایی. حاضر به زحمت تو نیستم، تنها گاهگاهی چهره­ی خود را در آینه نگاه کن، آنجا مرا نیز خواهی دید! خون من در رگ­های توست. امیدوارم حتی آن زمان که خون در رگ­های من می­خشکد ، چارلی را، پدرت را فراموش نکنی. من فرشته نبودم، اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم "آدم"  باشم! تو نیز تلاش کن که حقیقتا "آدم" باشی. 

رویت را می­بوسم .

سوییس، دومین ساعت از 8767 ساعت سال 1963


بیوگرافی لیونل مسی:

نام کامل: لیونل آندرس مسی کوچیتینی
زادگاه: روساریو، آرژانتین
قد:  ۱٫۶۹ سانتی متر 
پست: مهاجم
شمارهٔ پیراهن : ۱۰
وضعیت تاهل: متاهل
فرزندان: تیاگو ، متیو

 

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 

 بیوگرافی کامل لیونل مسی:

لیونل آندره مسی ۲۴ ژوئن سال ۱۹۸۷ در شهر روساریو آرژانتین دیده به جهان گشود. لیونل دو برادر بزرگتر به نام‌های رودریگو و ماتیاس و یک خواهر به نام ماریا سل دارد. لیونل مسی عضو تیم ملی بزرگسالان آرژانتین و تیم بارسلونا اسپانیا است. بسیاری از مطبوعات به وی لقب مارادونای جدید داده اند. لقب وی که توسط خودش انتخاب شده "جانشین" است. لیونل در سن ۵سالگی بازی را در تیم گراندولی آغاز کرد. تیمی که پدرش به عنوان مربی در آن جا مشغول به کار بود. در سال ۱۹۹۵ مسی به تیم نیوو اولدبویز آرژانتین پیوست.

 

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 لیونل مسی

 

لیونل مسی ۱۱ سال داشت که پزشکان تشخیص دادند دچار کمبود هورمون رشد است. باشگاه ریور پلاته علاقه خود را برای به خدمت گرفتن مسی نشان داد اما آنها پول کافی برای خرج معالجه وی نداشتند. کارلوس ریساچ مدیر ورزشی باشگاه بارسلونا اسپانیا، از استعداد بی ظیر مسی آگاه شد. ریساچ پس از تماشای بازی وی به نمایندگی از باشگاه بارسلونا با مسی قراردادی امضا کرد. آنها پیشنهاد کردند تمام مخارج پزشکی لیونل را قبول می کنند به شرطی که وی برای شروع زندگی جدید به اسپانیا نقل مکان کند. خانواده مسی نیز به همراه این بازیکن جوان به اروپا منتقل شدند و لیونل کارش را در تیم جوانان بارسلونا آغاز کرد.

 

جانشین به زودی توانست در ترکیب تیم دوم بارسلونا جایگاه ثابتی به دست آورد. در آن فصل وی رکورد جالبی برجای گذاشت. میانگین بیش از یک گل در هر بازی. مسی در آن فصل توانست در ۳۰ بازی ۳۷ گل به ثمر برساند. لیونل مسی در اکتبر ۲۰۰۴ توانست اولین بازی رسمی اش را برای بارسلونا برابر اسپانیول انجام دهد. با این بازی وی عنوان سومین بازیکن جوان تاریخ باشگاه بارسلونا را به خود اختصاص داد.

 

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

  لیونل مسی و پسرش تیاگو

 

زمانی که در تاریخ ۱ می ۲۰۰۵ مسی توانست اولین گل رسمی اش را برای بارسا در مقابل تیم الباسته بالومپایه به ثمر برساند تنها ۱۷ سال و ۱۰ ماه و ۷ روز سن داشت. وی با این گل توانست خود را به عنوان جوان ترین گن بارسلونا در لا لیگا مطرح کند. به مسی این شانس را دادند تا بتواند به عضویت تیم ملی اسپانیا دربیاید اما وی این پیشنهاد را رد کرد. در ژوئن سال ۲۰۰۴ مسی در بازی دوستانه بین دو تیم فوتبال زیر ۲۰ ساله هایآرژانتین و پاراگوئه به میدان رفت.

 

در ژوئن ۲۰۰۵ توانست همراه با تیم زیر ۲۰ ساله های آرژانتین به مقام قهرمانی مسابقات جام جهانی جوانان دست یابد. لیونل با زدن ۶ گل کفش طلایی مسابقات و توپ طلایی بهترین بازیکن تورنمنت را نیز تصاحب کرد. با وجود این که لیونل بسیار جوان بود همیشه وی را با دیگو مارادونا مقایسه می کردند.

 

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 لیونل مسی

 

در تاریخ ۲۷ ژوئن باشگاه بارسلونا قرارداد جدیدی با مسی تا سال ۲۰۱۰ منعقد کرد. در این قرارداد یک ماده وجود دارد که در آن آمده است هر تیمی می تواند با پرداخت مبلغ ۱۵۰ میلیون یورو، مسی را به خدمت بگیرد. این مبلغ ۳۰ میلیون یورو بیشتر از مبلغ فروش رونالدینیو است. در سال ۲۰۰۵ خوزه پکرمن، لیونل مسی را به تیم ملی بزرگسالان آرژانتین دعوت کرد. وی اولین بازی اش را برابر مجارستان انجام داد. مسی در دقیقه ۶۳ وارد میدان شد اما به فاصله ۴۰ ثانیه از زمین مسابقه اخراج شد. پس از این مسابقه، مسی اولین بازی واقعی خود را برای تیم ملی آرژانتین برابر پاراگوئه انجام داد.

 

وی اولین بازی خود را در جام باشگاه های اروپا در تاریخ ۲۷ سپتامبر و در برابر اودینسه انجام دهد. در دسامبر همان سال رومه ایتالیایی توتو اسپورت جایزه پسر طلایی ۲۰۰۵ را که به بهترین بازیکن زیر ۲۱ سال اروپا داده می شود، به لیونل مسی داد. جانشین توانست بالاتر از وین رونی، لوکاس پودولسکی و کریستیانو رونالدو قرار بگیرد.

 

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 لیونل مسی

 

مصدومیت شدید باعث شد مسی به مدت دو ماه از کلیه فعالیت های ورزشی دور بماند. به خاطر این مصدومیت حضور وی در جام جهانی ۲۰۰۶ در هاله ای از ابهام فرو رفت. با این وجود نام لیونل مسی را به عنوان بازیکن تیم ملی آرژانتین برای حضور در جام جهانی تحویل مقامات برگزاری مسابقات دادند. مسی پس از روماریو (فصل ۹۳-۹۴) اولین بازیکن بارسلونا بود که توانست در معروف ترین دربی اسپانیا هت تریک کند.

 

در این فصل مسی گلی به ثمر رساند که همگان دوباره وی را با مارادونا مقایسه کردند. جانشین همانند مارادونا در بازی با انگلستان توپ را دریافت کرد، ۶۲ متر با توپ حرکت کرده ۶ نفر از بازیکنان حــریــف را پـشــت ســر گــذاشــت و دروازه خـتــافـــــــــه را گـشــــــــــود. تمام کارشناسان ورزشی جهان این گل را مشابه گل قرن مارادونا دانسته و پس از این گل، مطبوعات اسپانیا به وی لقب "مسیدونا" دادند. لیونل مسی در فصل ۲۰۰۷ -۲۰۰۸ توانست در یک هفته ۵ گل به ثمر برساند تا تیم بارسا به صدر جدول رده بندی صعود کرده و خودش نیز یک شروع رویایی را تجربه کند. فرانتس بکن بائر و یوهان کرایف ستارگان سابق جهان فوتبال، از لئو به عنوان بهترین بازیکن جهان نام برده اند.

 

زندگی شخصی لیونل مسی
لیونل مسی مدتی با ماکارنو لموس (که او هم اهل روزاریو بود) رابطهٔ عاطفی داشت. گفته می‌شود چند روز بعد از بهبود یافتن مسی از بند مصدومیت و چند روز مانده به جام جهانی ۲۰۰۶، این دختر توسط پدرش به او معرفی شده‌است. هم‌چنین او رابطه‌ای با مدل آرژانتینی، لوچیانو سالازار داشته‌است.

لیونل مسی در ژانویهٔ ۲۰۰۹ در برنامه هت‌تریک بارسا» که از کانال ۳۳ پخش می‌شد گفت: من یک دوست‌دختر دارم که در آرژانتین زندگی می‌کند. من راحت و خوشحال هستم.» لئو در کارناوالی در شهر سیتخس بعد از داربی بارسلونا-اسپانیول با دختری به نام آنتونلا روکازو دیده شد. روکازو نیز اهل روزاریو است. مسی در ۲ ژوئن ۲۰۱۲ در بازی در مرحلهٔ مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ مقابل اکوادور گنی کرد و یک پاس گل داد و برد ۴–۰ آرژانتین را رقم زد. او در بازی و بعد از به ثمر رساندن گل، بیست و سومین گلی ملی اش برای آرژانتین را هنگامی که دوست دخترش در هفتهٔ دوازدهمِ حاملگی اش به سر می‌برد، با قرار دادن یک توپ زیر تی تیشرتش جشن گرفت. روکازو در پستی در توییتر اعلام کرد که انتظار دارد فرزندش در ماه سپتامبر به دنیا بیاید.

سرانجام فرزند لیونل مسی که او و دوست دخترش نام او را تیاگو گذاشته بودند در ۲ نوامبر ۲۰۱۲ به دنیا آمد و مسی برای اولین بار پدر شد. مسی در صفحهٔ فیسبوکش پستی در مورد پدر شدنش گذاشت: "امروز من خوشبخت‌ترین مرد دنیا هستم، پسرم به دنیا آمد و خدا را برای این هدیه شکر می‌کنم!" لئو نام پسرش و همچنین اثر دست او را بر ساق پای چپش خالکوبی کرد.

مسی یک مسیحی کاتولیکِ معتقد است در سال ۲۰۱۳ به همراه بوفون دروازه‌بان تیم ملی ایتالیا، با پاپ فرانسیس که خود طرفدار یک تیم آرژانتینی به نام سن لورنزو است در واتیکان دیدار کرد و گفت: بی شک امروز یکی از خاصترین روزهای زندگی من است. ما باید هم داخل و هم بیرون زمین فوتبال بهتر باشیم.»

لیونل مسی از زمانی که به اسپانیا رفته است رابطهٔ نزدیک خود را با روزاریو و خانواده اش حفظ کرده است و برای حمایت از آن‌ها گام‌های بلندی برداشته است. لیونل مسی روزانه از طریق تلفن و پیام‌های متنی با دوستان و خانوادهٔ خود در ارتباط است. یک بار زمانی که او در بوینس آیرس در حال تمرین با تیم ملی آرژانتین بود بلافاصله بعد از تمرین فاصلهٔ سه ساعته تا روزاریو را با ماشین پیمود و شام را با خانواده اش صرف کرد و شب را با آن‌ها گذراند و روز بعد برای تمرین به بوینس آیرس بازگشت. لئو همچنین مالکیت خانهٔ قدیمیش در روزاریو را حفظ کرده است؛ اگرچه خانواده اش دیگر در آنجا زندگی نمی‌کنند. او یک پنت هاوس در یک ساختمان مسیِ اختصاصی تهیه کرده که مادرش در آن زندگی می‌کند (پدرش بیشتر وقتش را با او در اسپانیا صرف می‌کند).

 

ثروت لیونل مسی:
مجلهٔ فرانس فوتبال در مارس ۲۰۱۰ مسی را با ۳۳ میلیون یورو(۴۵ میلیون دلار) درآمد حاصل از حقوق، پاداش‌ها و درآمدهای غیر فوتبالیِ او در ۱۲ ماه گذشته، در ردیف اول پولدارترین فوتبالیست‌های دنیا، بالاتر از دیوید بکهام و کریستیانو رونالدو قرار داد. مجلهٔ فوربز در می ۲۰۱۴ مسی را با ۶۵ میلیون دلار دستمزد در ۱۲ ماه گذشته، در ردهٔ دوم لیستِ پردرآمدترین بازیکنان فوتبال پایین‌تر از کریستیانو رونالدو قرار داد.

 

صحبت از خداحافظی از تیم ملی آرژانتین:
وی در ۲۶ ژوئن ۲۰۱۶ بعد از گل نکردن پنالتی خود در فینال کوپا آمریکای قرن مقابل شیلی بخاطر چهار سال ناکامی گفت که از این تیم جدا خواهم شد.

 

بازگشت لیونل مسی به تیم ملی:

 پس از خداحافظی لیونل مسی از تیم ملی آرژانتین خیلی ها از او خواستند که تصمیمش را پس بگیرد و به تیم ملی کشورش برگردد. کار به جایی رسید که حتی ماکری رئیس جمهور این کشور با مسی تماس گرفت. او با تائید این تماس در مصاحبه ای گفت: من با لئو تلفنی صحبت کردم و او گفت که تصمیمش را در مورد بازنشستگی از تیم ملی پس خواهد گرفت و برای تیم ملی بازی خواهد کرد.»

لیونل مسی,زندگینامه لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

لیونل مسی

 

جوایز و افتخارات لیونل مسی
افتخارات فردی لیونل مسی 
-بهترین بازیکن جوان جهان (۲۰۰۶، ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸)
-بهترین گن جام جهانی زیر بیست سال (۲۰۰۵)
-بهترین بازیکن جام جهانی زیر بیست سال (۲۰۰۵)
-بهترین بازیکن لالیگا (۲۰۰۹، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ،۲۰۱۲)
-بهترین گن لالیگا (۲۰۱۰ و ۲۰۱۲)
-کفش طلای اروپا (۲۰۱۰ و۲۰۱۲ و۲۰۱۳)
-بازیکن سال فوتبال جهان (۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲)
-بهترین گن لیگ قهرمانان اروپا (۲۰۰۹ ،۲۰۱۰، ۲۰۱۱)
-بهترین گن تاریخ باشگاه بارسلونا
-زدن بیشترین گل در یک سال با ۹۱ گل
 -جایزه آلفردو دی استفانو: (۲۰۰۹، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱)
-بهترین بازیکن جام جهانی(۲۰۱۴)

-لالیگا ۲۰۱۵ - ۲۰۱۴ 
-کوپا آمریکا ۲۰۱۵
- توپ طلای اروپا ۲۰۱۵

افتخارات تیمی لیونل مسی 
- قهرمانی در رقابت‌های فوتبال زیر بیست سال جهان (۲۰۰۵)
-قهرمانی در سوپرجام اروپا (۰۶-۲۰۰۵، ۰۹-۲۰۰۸ و ۱۱-۲۰۱۰)
-قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا (۰۶-۲۰۰۵ ،۰۹-۲۰۰۸، ۱۱-۲۰۱۰ و۱۵- ۲۰۱۴)
-قهرمانی در لالیگای اسپانیا (۰۶-۲۰۰۵، ۰۹-۲۰۰۸، ٬۲۰۱۰-۲۰۰۹، ۱۱-۲۰۱۰، ۲۰۱۲-۲۰۱۳ و ۱۵-۲۰۱۴)

-قهرمانی در سوپر جام اسپانیا (۰۶-۲۰۰۵، ۰۹-۲۰۰۸، ۱۰-۲۰۰۹ و ۱۱-۲۰۱۰)
- قهرمانی در کوپا دل ری (۰۹-۲۰۰۸، ۱۲- ۲۰۱۱ و ۱۵- ۲۰۱۴)

-قهرمانی در جام باشگاه‌های جهان (۲۰۰۹ و ۲۰۱۱)

- نایب قهرمانی جام جهانی فوتبال( ۲۰۱۴)

- نایب قهرمانی در کوپا آمریکا (۲۰۱۶)
لیونل مسی در سال ۲۰۱۴ با کسب چهار عنوانِ بهترین بازیکن زمین در چهار بازیِ متوالی آرژانتین را به فینال جام جهانی رساند. لیونل مسی همچنین جایزۀ توپ طلایی را، به عنوان بهترین بازیکن تورنمنت ازآن خود کرد.

 

 عکسهای لیونل مسی

عکسهای لیونل مسی,عکس های لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 همسر لیونل مسی و فرزندانش

 

عکسهای لیونل مسی,لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 عکس های لیونل مسی

 

لیونل مسی,عکس های لیونل مسی,بیوگرافی لیونل مسی

 لیونل مسی و مادرش


رامین جوادی در ۱۹ ژوئیه‌ی ۱۹۷۴ در دویسبرگ آلمان به دنیا آمد. مادرش آلمانی است و پدرِ ایرانی‌اش هم از کشور مهاجرت کرده و شهروند آلمان شده. رامین تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آلمان گذراند. علاقه‌اش به موسیقی خیلی زود معلوم شد؛ در مصاحبه با دویچه‌وله» دراین‌باره می‌گوید: خیلی‌زود به علاقه‌ام پی برده شد. اوایل فکر می‌کردم که دکتر بشوم. اما طولی نکشید که تصمیم گرفتم در حوزه‌ی موسیقی فعالیت کنم.  من از چهار سالگی شروع به یادگیری موسیقی کردم. مادرم تعریف می‌کند که یک بار به سمت پیانو رفتم و همین‌طور از حافظه یک ملودی را نواختم. در آن لحظه پدر و مادرم یک آن به همدیگر نگاه کردند و به این نتیجه رسیدند که شاید خوب باشد من موسیقی یاد بگیرم. من با نواختن ارگ شروع کردم و تا سن ۱۱ سالگی هم ادامه دادم. از ۱۱ تا ۱۳ سالگی اصلا کار موسیقی نکردم. ۱۳ ساله که بودم گیتار به دست گرفتم و بعد از حدود یک سال و نیم به‌طور فشرده کار تمرین را شروع کردم. توی یک گروه راک شروع به گیتار زدن کردم و آنجا بود که فهمیدم آهنگی که خودم می‌نویسم، همیشه تنها برای صدای سازها تنظیم شده است.»

Ramin1

او کار موسیقی خود را با نواختن گیتار و پیانو در چند گروه آلمانی آغاز کرد ولی بعد از این‌که تصمیمش برای تحصیل در زمینه‌ی موسیقی فیلم و اجرای گیتار قطعی شد در ۱۹۹۴ به آموزشکده‌ی موسیقی برکلی در آمریکا رفت. درباره‌ی علت جلب نظرش به موسیقی فیلم می‌گوید: فیلمی که مرا متحول کرد، وسترن هفت دلاور» (The Magnificent Seven) بود. من در بچگی طرفدار سرسخت فیلم‌های وسترن بودم و این فیلم همراه با فیلم جنگ ستارگان» که موسیقی متن‌اش را جان ویلیامز» کار کرده بود، عاملی شدند که من متوجه شوم موسیقی تا چه اندازه از نظر دراماتیک می‌تواند به کمک یک فیلم بیاید. در نوجوانی به‌طور فشرده کار موسیقی کردم تا بتوانم اول در یک گروه موسیقی و سپس در عرصه‌ی موسیقی فیلم کار کنم. بعد از پایان دبیرستان به آمریکا رفتم و در کالج موسیقی برکلی در بوستون شروع به درس خواندن کردم.» آموزشکده برکلی از معتبرترین موسسه‌های مستقل در زمینه‌ی موسیقی معاصر است؛ این آموزشکده را قبله‌ی مطالعات موسیقی جاز و موسیقی مدرن آمریکا می‌دانند. جوادی در ۱۹۹۸ با بالاترین درجه و دریافت تقدیرنامه از آموزشکده‌ی برکلی فارغ‌التحصیل شد.بعد از پایان تحصیلات، مدتی برای گروه موسیقی My Favorite Relative آهنگ می‌ساخت و می‌نواخت.  اولین کار جوادی ساخت موسیقی یک بازی تیراندازی اول‌شخص و عجیب‌و‌غریب به نام System Shock 2 بود که آن را با همکاری جاش رندال» و اریک بروسیوس» انجام داد؛ اما حرفه‌ی آهنگ‌سازی و تنظیم او از جای دیگری شروع شد. فعالیت‌ها و رتبه‌ی بالای دانشگاهی جوادی نظر آهنگ‌ساز برجسته‌ی هم‌وطنش، هانس زیمر» (Hans Zimmer) را جلب کرد. زیمر شاهکارهایی چون موسیقی فیلم‌های گلادیاتور» و شیرشاه» را در کارنامه‌ی خود دارد. او جوادی را در شرکت خود به نام Remote Control Productions به کار گرفت؛ این شرکت که پیش‌تر با نام Media Ventures فعالیت می‌کرد در زمینه‌ی ساخت موسیقی فیلم تخصص دارد. جوادی در این شرکت به دست‌یاری یک آهنگ‌ساز مشهور آلمانی دیگر به نام کلاوس بدلت» گماشته شد. بدلت را بیش‌تر به‌واسطه‌ی مشارکت در ساخت موسیقی فیلم‌های گلادیاتور» و ماموریت ناممکن ۲» می‌شناسند. در سال ۲۰۰۳ رامین جوادی با بدلت» در ساخت موسیقی فیلم دیوید هیکسون» به نام طبل را بزن» همکاری کرد. به‌علاوه برای فیلم‌های ماشین زمان»، بیسیک»، تازه‌کار» و ان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» نیز آهنگ‌سازی کرد. او یک سال بعد، با خود هانس زیمر» موسیقی فیلم کارگردان، جاناتان فرکس» را ساخت؛ این فیلم علمی-تخیلی در ۲۰۰۴ اکران شد و مرغ طوفان» نام داشت. همکاری جوادی و زیمر در فیلم‌های یکی باید کوتاه بیاید» و بتمن آغاز می‌کند» ادامه یافت.

ramin3

از این فیلم به بعد بیش‌تر کارهای جوادی به‌صورت مستقل انجام شد. یکی از اولین ساخته‌های مستقل او موسیقی متن فیلمی مشهور تیغه: سه‌گانگی (۲۰۰۴)» به کارگردانی دیوید گویر» بود. همکاری جوادی و گویر ادامه پیدا کرد؛ آن‌دو در سال ۲۰۰۶ قرارداد موسیقی متن مجموعه تیغه» را بستند و او بعدها ساخت موسیقی فیلم نازاد (۲۰۰۹)» و مجموعه تلویزیونی فلش‌فوروارد» را هم بر عهده گرفت. جوادی همیشه در مصاحبه‌هایش گفته که دوست دارد در سبک‌های مختلف کار کند، شاید برای همین در سال ۲۰۰۶ آهنگ‌سازی انیمیشن فصل شکار (۲۰۰۶)» را قبول کرد؛ او بعدها برای انیمیشن‌های مرا به ماه بپران (۲۰۰۸)»، فصل شکار ۲ (۲۰۰۸)» هم آهنگ ساخت.

اما شاید اولین باری که چشم‌ها را متوجه نام رامین جوادی کرد آهنگ‌سازی مجموعه‌ی محبوب فرار از زندان» (Prison Break) بود. قرارداد این کار در ۲۰۰۵ بسته شد و چنان مورد توجه قرار گرفت که در همان سال اول در جشنواره‌ی موسیقی اِمی» ۲۰۰۶ نامزد دریافت جایزه بهترین موسیقی اصلی فیلم» شد. در همان زمان آهنگ فیلم از غبار بپرس» (Ask the Dust) را هم ساخت؛ بعد با بروس آوانس» در فیلم آقای بروکس» همکاری کرد تا به قول خودش در همه‌ی سبک‌ها آهنگ ساخته باشد. برای این فیلم در جشنواره‌ی جهانی موسیقی فیلم نامزد بخش کشف سال» شد. او درباره‌ی روند ساختن موسیقی برای یک فیلم، این‌طور به هفته‌نامه‌ی همشهری جوان توضیح می‌دهد: بعضی وقت‌ها فقط متن را می‌خوانم و صرفا بر اساس داستان شروع می‌کنم به نوشتن قطعه‌های موسیقی. اما بیشتر اوقات فیلم را می‌بینم و براساس خوراک‌های تصویری‌ای که به من می‌دهد آهنگ می‌نویسم؛ بعد با تهیه‌کنندگان و کارگردان فیلم درباره تک‌تک سکانس‌های فیلم بحث می‌کنیم. در حین کار، هر قطعه موسیقی‌ای که نوشته می‌شود را در اختیار عوامل می‌گذاریم و درباره‌ی آن گفت‌وگو می‌کنیم تا درنهایت به یک نتیجه‌ی به‌دردبخور و شنیدنی برسیم.»

در سال ۲۰۰۸ آهنگ‌سازی فیلم فریب» (Deception) ساخته‌ی مارسل لنگنگر» را بر عهده گرفت، تا این‌که در همان سال با دومین شاهکارش دوباره سروصدا به پا کرد: فیلم مرد آهنی» از ساخته‌های استودیو مارول». رامین برای ساخت موسیقی متن این فیلم سنگ‌تمام گذاشت، چراکه فارغ از موضوع کاری او از نوجوانی عاشق این ابرقهرمان بود و کتاب‌های مصور آن را از دهه‌ی ۷۰ میلادی دنبال می‌کرد. جوادی برای فیلم بیشترین استفاده را از گیتار، ساز مورد علاقه‌اش، برد. موسیقی متن فیلم‌های مدال افتخار (۲۰۰۹)» (Medal of Honor) ساخته‌ی کالین پتر نتسر»، برخورد تایتان‌ها (۲۰۱۰)» (Clash of the Titans) ساخته‌ی لویس لتریر»، داستان‌های یک لاک‌پشت:ماجراهای سامی» (A Turtle’s Tale: Sammy’s Adventures) و شب ترس» (Fright Night) همگی از کارهای او تا ۲۰۱۱ میلادی هستند. سال ۲۰۱۱ نقطه‌ی عطفی در زندگی کاری رامین جوادی به‌حساب می‌آید؛ او در این سال آهنگ‌سازی مجموعه‌های تلویزیونی سلطان‌های فرار» (Breakout Kings)، مظنون» (Person of Interest) و مهم‌تر از همه، بازیِ تاج‌وتخت» (Game of Thrones)، مجموعه‌ی مشهور و پرخرج شبکه‌ی HBO را به‌دست گرفت. او موسیقی بازی ویدیویی این مجموعه را هم خودش انجام داده.

Ramin4

جوادی در پاسخ به سوالی درباره‌ی چگونگی طرح‌ریزی موسیقی برای این سریال چندوجهی به دویچه‌وله گفت: این درست همان پرسش اصلی‌ای بود که تهیه‌کنندگان همان ابتدای کار از من پرسیدند. از آنجا که اتفاق‌های زیادی در این سریال رخ می‌دهد و شخصیت‌های زیادی هم وجود دارند، خیلی کار سختی می‌شد اگر ما برای هر کدام از آن‌ها یک تم موسیقی مشخص می‌کردیم. برای همین هم تصمیم گرفتیم که برای هر اتفاق مجزا و هر خانواده که در سریال مطرح می‌شوند، تم‌های موسیقی بنویسیم و تنظیم کنیم. وقتی یکی از شخصیت‌ها از یک خانواده کنار گذاشته می‌شود، در برخی موارد ما یک تم مشخص برای این شخصیت تنظیم کردیم و اجازه دادیم که رویداد اتفاق افتاده در سریال الهام‌بخش کارمان باشد. برای مثال شخصیت تیان گریجوی»؛ در فصل اول او هنوز صاحب یک تم موسیقی شخصی نیست، اما در فصل دوم وقتی‌که او شروع می‌کند راه خودش را برود و تبدیل به شخصیت مهمی می‌شود، ما یک تم موسیقی به او اختصاص دادیم. بر اساس همین اصل، ما موسیقی سریال را پیش بردیم.» جوادی درباره‌ی این‌که آیا تاثیر ریشه‌های ایرانی‌اش در انتخاب موسیقی‌های این سریال که گاهی در آن نواهای قومی هم شنیده می‌شود می‌گوید: قطعا چنین تاثیری وجود داشته. من معتقدم که اصلا همین مورد بود که به نظر تهیه‌کنندگان سریال جذاب می‌آمد. فکر می‌کنم آن‌‌ها می‌خواستند یک موسیقی جهانی» برای این سریال داشته باشند. ازآنجایی‌که ما در یک دنیای تخیلی به سر می‌بریم و شخصیت‌هایی مثل دنریس تارگریان» و قبیله دوتاراکی» ریشه‌های قومی دارند، راه استفاده برای سازهای قومی مثل تایکو (یک نوع طبل ژاپنی) یا دودوک (بالابان) باز بود. تهیه‌کنندگان این ایده را دوست داشتند. من شخصا به جمع‌آوری سازهای قومی علاقه دارم. به عنوان یک گیتاریست − تا زمانی که سیم‌ها روی ساز باشند – می‌توانم معمولا به یک شکلی ساز را بنوازم. برای همین هم خیلی اهل نوآوری هستم.» جالب است بدانید جوادی خود از مسیر فصل‌های بعد این سریال اطلاعی ندارد و بعد از تکمیل هر فصل موسیقی آن را می‌سازد: من بعد از تماشای هر فصل سریال بازی تاج‌وتخت» با خودم می‌گویم: عجب فصلی بود! آن‌ها چطور می‌خواهند داستان را ادامه بدهند و بهتر کنند؟! وقتی‌که فصل جدید سریال به دستم می‌رسد می‌بینم آن‌ها واقعا موفق شده‌اند از فصل قبل هم بهتر عمل کنند.»

Ramin5

رامین جوادی به جز دنیای فیلم و سریال در عالم بازی‌های رایانه‌ای هم شناخته شده است؛ همان‌طور که پیش‌تر گفتیم اولین بار در ۱۹۹۹ برای بازی  System Shock 2 آهنگ ساخت؛ اما تا تجربه‌ی بعدی‌اش در این حوزه یک دهه فاصله افتاد. جوادی در ۲۰۱۰ آهنگ‌سازی بازی نشان افتخار (Medal of Honor)» را انجام داد. یک سال بعد بازی دنده‌ ۲: رها» را آهنگ‌سازی کرد. موسیقی بازی‌های نشان افتخار: جنگ‌جو»، چرخ‌دنده‌های جنگ ۴ (Gears of War 4)» همگی از ساخته‌های او هستند.

رامین جوادی بعد از آهنگ‌سازی فیلم پرفروش پسیفیک ریم» در ۲۰۱۳ و ناگفته‌های دراکولا» در ۲۰۱۴، کار سینمایی دیگری نکرده بود تا این‌که امسال موسیقی متن دو فیلم دیوار بزرگ چین» و وارکرفت» را ساخت. اولی فیلمی حماسی-تاریخی و علمی تخیلی است و دومی هم که ساخته‌ی اخیر دانکن جونز» است بر اساس بازی ویدیویی وارکرفت و داستان آن تولید شده.

ramin7

جوادی امسال در جدیدترین فعالیتش، دوباره در همکاری با شبکه‌ی HBO آهنگ‌سازی مجموعه‌ی شاهکار دنیای غرب» (WestWorld) را انجام داد و در خلاقیت‌های بصری و فیلم‌نامه‌ای این مجموعه را به بهترین شکل تکمیل کرد.

او در گفت‌وگویی درباره‌ی ویژگی موسیقی این سریال وسترن-علمی-تخیلی صحبت کرده و به استفاده از آهنگ‌های مشهور سبک راک در موسیقی دنیای غرب» اشاره کرده است.

در هر قسمت سریال اجرای پیانوی یکی از آهنگ‌های مشهور گروه‌های راک در سریال وست‌‌ورلد» شنیده می‌شود و تماشاگران سعی می‌کنند منبع الهام را بیابند.

جوادی درباره‌ی این‌که چرا این آهنگ‌های راک را برای این سریال مناسب دانسته می‌گوید: فکر می‌کنم کاملا مناسب و منطبق هستند. مثل آهنگ درختان پلاستیکی قلابی» (از گروه ریدیوهد» (Radiohead). اگر فقط عنوانش را در نظر بگیرید و با دنیای غرب» مقایسه کنید؛ چه چیزی واقعی است؟ چه چیزی غیرواقعی است؟ می‌توان به شیوه‌های متنوع تفسیرش کرد.»

هم‌چنین در طول سریال کاور آهنگ‌هایی مثل بدون غافلگیری» از گروه ریدیوهد، حفره‌ی سیاه خورشید» از گروه ساندگاردن، سیاه رنگش کن» از رولینگ استونز و جنگل» از گروه کیور شنیده می‌شود.

جوادی درباره‌ی دنیای خلق شده در سریال جاناتان نولان گفته است: چیزی که باعث می‌شود دوستش داشته باشم این است که همه‌چیز یک‌باره ظاهر می‌شود و انتظارش را نداریم. صحنه‌ها و شیوه لباس پوشیدن مردم را می‌بینیم ولی باز به این فکر می‌کنیم که آن‌ها ربات هستند و کلا برای سرگرمی مدرن ساخته شده‌اند، به این فکر می‌کنیم که افراد مسلط، همه‌چیز را دقیق ساخته‌اند، حتی هرآنچه با آن پیانوی توی کافه اجرا می‌شود. آهنگ‌ها از همان زمان می‌آیند و وقتی آهنگ‌ها مال آن زمان نیست، این مساله یادآور می‌شود که صبر کنید ببینم. یک چیز درست نیست. این واقعی نیست.» این ابزار قدرتمندی است که فقط موسیقی می‌تواند از پسش بر بیاید.»

ramin6

رامین در ادامه توضیح می‌دهد که آن پیانوی در حال نواخته شدن، نقش مهمی در سریال و کار او بازی کرده است: جونا (جاناتان نولان) به من عکس‌هایی نشان داد که آن‌ها برنامه ریخته بودند تا در تیتراژ آن ربات کامل‌نشده حاضر باشد و پیانو را بنوازد. من فهمیدم کل قطعات باید حول محور آن باشد. این عکس‌ها خود‌به‌خود همه‌چیز را برایم متفاوت کرد، وگرنه کار می‌توانست در یک مسیر کاملا متفاوت برای ساخت موسیقی پیش برود.»

جوادی با اشاره به این نکته که پیانو را به عنوان یک شیوه‌ی مینیمال برگزیده، یادآوری می‌کند که پیانو در سریال مدام تکرار می‌کند که این تم اصلی موسیقی پارک است. او هم‌چنین می‌گوید که با استفاده از آهنگ‌های مدرن امیدوار بوده که تماشاگران به یاد شخصیت‌های دیگر در آن جهان بیفتند: مثلا با سیاه رنگش کن» فکر می‌کنید: اوه، این وقتی بود که هکتور وارد شهر شد و آن تیراندازی بزرگ اتفاق افتاد.» آهنگ فقط شما را یاد آن واقعه می‌اندازد. همه‌چیز در آن صحنه‌های بزرگ، برنامه‌ریزی شده که شامل موسیقی هم می‌شود. این یک رویداد طراحی‌شده است.»

Ramin2

رامین جوادی پارسی نمی‌داند و به همین‌خاطر ارتباط خاصی با محافل ایرانی ندارد؛ او در مصاحبه با هفته‌نامه‌ی همشهری جوان گفت: من چون پارسی بلد نیستم خیلی با فیلم‌های ایرانی آشنایی ندارم. بنابراین موسیقی فیلم‌های ایرانی را هم خیلی کم شنیده‌ام. به‌علاوه آن‌طور که باید و شاید موسیقی ایرانی گوش نمی‌کنم. وقتی به خانه فامیل‌های ایرانی‌مان می‌رویم حسابی موسیقی ایرانی گوش می‌دهیم. ویولون ایرانی را خیلی دوست دارم. در این سبک از نوازندگیِ ویولون، احساس‌های انسانی خیلی نمود پیدا می‌کنند.»

جوادی در پاسخ به این سوال که ساختن موسیقی فیلم با استفاده از دستگاه‌ها و ملودی‌های ایرانی چطور است گفت: نکته‌ی چالش‌برانگیز و هیجانی ساختن موسیقی فیلم، این است که تهیه‌کننده‌ها از تو می‌خواهند در سبک‌ها و نحله‌های مختلف موسیقی بسازی. من همیشه دوست دارم در فرهنگ‌ها و ملیت‌های گوناگون همه دنیا دنبال تونالیته‌های جور واجور بگردم.» رامین جوادی کار برای هالیوود را طاقت‌فرسا توصیف می‌کند: صنعت ‌هالیوود یعنی کار طاقت‌فرسا. ببین، شاید یک‌دفعه یک دری کاملا شانسی به روی تو باز شود، اما برای عبور از آن در، فقط کارِ زیاد است که می‌تواند به تو کمک کند. من عاشق این کار هستم؛ عاشق کار با کارگردان‌های خوب هستم؛ خیلی دلم می‌خواهد یک روز بتوانم با کلینت ایستوود (بازیگر سه‌گانه‌ی مشهور یک مشت دلار، به‌خاطر چند دلار بیش‌تر و خوب بد زشت) کار کنم. فیلم‌های او داستان‌های فوق‌العاده‌ای دارند، به‌خوبی هم کارگردانی شده‌اند. من همیشه از دیدن فیلم‌های او لذت می‌برم.»

رامین جوادی درباره‌ی این‌که چقدر به جشنواره‌هایی مثل گِرَمی» و اِمی» اهمیت می‌دهد و از بین کارهایش کدام را بیشتر دوست دارد گفت: نامزد شدن در این جایزه‌های معتبر واقعا غرور‌آفرین است. بعد از سال‌ها کار بی‌وقفه حس خوبی به آدم دست می‌دهد؛ اما مطمئن نیستم که این نامزد شدن‌ها دقیقا چه کمکی به پرکار شدن من در صنعت موسیقی فیلم می‌کند. فقط امیدوارم توجه فیلم‌سازان را به من جلب کند. از میان کارهایم طبل را بزن» بیشتر مورد علاقه‌ام هست  شاید چون اولین فیلمی بود که برایش موسیقی ساختم. از طرفی من چون از بچگی عاشق کتاب‌های کمیک استریپ بودم، خیلی خوش‌به‌حالم شد که روی موسیقی فیلم‌های مرد آهنی» و بتمن آغاز می‌کند» کار کردم»

به نظر شما موسیقی فیلم چه سهمی در اثرگذاری یک فیلم دارد؟ چقدر به کارهای رامین جوادی علاقه دارید؟ به نظرتان نقش او در موفقیت مجموعه‌های عظیمی مانند بازی‌ِ تاج‌وتخت» و دنیای غرب» چیست؟


زندگی عجیب کیانو ریوز | از درآمد عجیب و خانه ساده تا مرگ فرزند و نامزد! های زندگی
چند روز پیش تولد کیانو ریوز عجیب‌و‌غریب‌ترین سلبریتی هالیوود بود. معمولا او را در مراسم معمول چهره‌های سینمایی نمی‌بینید. او علاقه‌ای به فرش قرمز و مراسم پرزرق‌وبرق ستارگان سینما ندارد. خودروی شخصی ندارد و معمولا از مترو و اتوبوس برای رفت‌وآمد استفاده می‌کند.

یانو ریوز  علاقه‌ای به فرش قرمز و مراسم پرزرق‌وبرق ستارگان سینما ندارد. خودروی شخصی ندارد و معمولا از مترو و اتوبوس برای رفت‌وآمد استفاده می‌کند. زندگی بسیاری ساده‌ای دارد و اهل پوشیدن لباس‌های مارک‌دار و گرانقیمت نیست. گفته می‌شود که ریوز نیمی از درآمد خود را صرف امور خیریه می‌کند. آن هم اموری که کسی از آن اطلاع چندانی ندارد و بسیار دقت می‌کند که همه این کارها را مخفیانه انجام دهد. در این شماره از زندگی افراد مشهور باکیانو ریوز بیشتر آشنا شوید.

با زندگی عجیب و غریب کیانو ریوز آشنا شوید

اگر شما درآمدی ١۴۴‌میلیون دلاری از یکی از کارهایتان ‌داشتید، با این همه پول چه می‌کردید؟ این دقیقا مقدار پولی بود که ریوز برای بازی در سه‌گانه ماتریکس دریافت کرد. اما ریوز معتقد است مسائل مادی همه چیز نیست و نمی‌تواند انسان را خوشبخت کند. او بشدت معتقد است که باید هر آن‌چه دارد را با دیگران قسمت کند. شاید به همین دلیل بود که ٨٠‌میلیون دلار از آن ١۴۴‌میلیون دلار را به مسئولان جلوه‌های ویژه و گریم فیلم ماتریکس بخشید.

کیانو ریوز

با کیانو ریوز بیشتر آشنا شوید

البته ریوز به هیچ عنوان احمق نیست. او از امکانات زندگی برخوردار است، اما در حد کافی. او یک خودروی هوندا سوار می‌شود و در یک خانه معمولی ست دارد. او می‌گوید به خانه بزرگ نیاز ندارد،چون نمی‌داند باید با فضای اضافی خانه چه کند. ریوز برای رفت‌وآمد بسیاری از اوقات از مترو استفاده می‌کند، حتی دیده شده در برخی مواقع صندلی خود را به ن و سالمندانی که ایستاده‌اند، تعارف می‌کند.

او را بارها دیده‌اند که بر روی صندلی مترو درحال کتاب خواندن یا موسیقی گوش دادن است، حتی یک بار او را دیده‌اند که در کنار یک بی‌خانمان بر روی پیاده‌رو نشسته و غذایش را با او قسمت می‌کند.

مورد عجیبی به نام کیانو ریوز

کیانو میلیون‌ها دلار برای تحقیقات سرطان و بیمارستان‌های مرتبط با این بیماری اهدا کرده و همچنان کمک‌های خود را ادامه می‌دهد. او در حرفه‌اش هم با چنین طرز تفکری پیش رفته ‌است.وی در فیلم وکیل مدافع شیطان» چند‌میلیون دلار کمتر دستمزد گرفت تا تهیه‌کنندگان فیلم بتوانند از عهده پرداخت دستمزد آل‌پاچینو بربیایند.

کیانو ریوز حضور در فیلم مخمصه» در کنار بازیگران بزرگی مثل آل پاچینو و رابرت دنیرو و بازی در قسمت دوم فیلم سرعت» را رد کرد و از دستمزد قابل توجه آنها چشم پوشید تا روی صحنه تئاتر حضور پیدا کند و به ایفای نقش هملت» بپردازد.

در‌سال ٢٠١۴، پس از سال‌ها حضور در فیلم‌های مستقل و فیلم‌هایی با بودجه‌های کم، ریوز به این نتیجه رسید که دیگر ‌هالیوود او را فراموش کرده است. وی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که استودیوهای فیلمسازی دیگر به او پیشنهاد کار نداده‌اند و اگرچه چاره‌ای جز کنار آمدن با این شرایط ندارد، اما از این موضوع بشدت ناراحت است.

وی اعلام کرد که قصد پایین آوردن ارزش فیلم‌های مستقل را ندارد، اما در استودیوها کارگردانان و منابع و دنیاهای متنوع و بهتری وجود دارند. وی گفته که دوست دارد هم با استودیوهای بزرگ فیلمسازی کار کند و هم در ساخت فیلم‌های مستقل فعالیت داشته باشد.

کیانو ریوز

زندگی کیانو ریوز

در اواخر دهه ٩٠ همه چیز برای کیانو ریوز خوب پیش می‌رفت. او با یک زن جوان به نام جنیفر سایم آشنا شد. در‌ سال ٢٠٠٠ این دو انتظار تولد نخستین فرزندشان را می‌کشیدند که در کمال ناباوری نوزاد دختر آنها به نام آوا در هشت ماهگی مرده به دنیا آمد.

مرگ آوا ضربه شدیدی به رابطه این دو وارد کرد و رابطه آنها خیلی زود به پایان رسید. تراژدی دیگری ‌ سال ٢٠٠١ در زندگی ریوز رخ داد و آن هم زمانی بود که سایم در یک حادثه رانندگی درگذشت. سایم سوار بر یک خودروی اسپرت بود که ناگهان با سه خودروی پارک‌شده برخورد کرد و پس از چپ‌شدن، سایم از درون خودرو به بیرون پرت شد و جان باخت.

ریوز در مصاحبه‌ای سال٢٠٠۶ در این مورد سخن گفت و نتوانست خشم خود را پنهان کند: لعنتی! این عادلانه نیست! خیلی بی‌معنی است. درد و غصه تنها ظاهرش را تغییر می‌دهد، اما پایانی ندارد.»

جالب است بدانید که ریوز در اصل متولد بیروت پایتخت لبنان است. مادر او یک زن انگلیسی و پدرش مردی اهل‌ هاوایی بوده است.

کیانو ریوز

کیانو ریوز در ماتریکس

کیانو ریوز با فیلم جدیدش به سینما آمد

فیلم سیبری» به کارگردانی متیو راس که چهارشنبه اولین نمایش خود را در نیویورک تجربه کرد از امروز راهی سینماها می‌شود.

کیانو ریوز درباره این فیلم گفته است که صمیمیت عاطفی فیلمنامه و طنز موجود در آن توجه او را به خود جلب کرد.

وی در گفتگو با هالیوود ریپورتر در شب افتتاحیه فیلم افزود: می‌دانی، این شخصیت ازدواج کرده، فروشنده الماس است، حالا دیگر عاشق شدن را تجربه کرده و سعی دارد دنیایش را حفظ کند.

کیانو ریوز درباره این شخصیت گفت: همه امکانات دراماتیک این شخصیت را دوست داشتم.

کیانو ریوز

عکس کیانو ریوز

در این فیلم ریوز در نقش یک فروشنده آمریکایی الماس بازی کرده که الماس‌های آبی را به خریدارانی در روسیه می‌فروشد. به همین منظور او به سیبری می‌رود تا با یک خریدار وارد معامله شود.

ریوز پس از خواندن فیلمنامه که توسط اسکات بی اسمیت نوشته شده آنقدر از متن خوشش آمد که بلافاصله به این پروژه پیوست. متیو راس کارگردان فیلم نیز گفت تنوع در موضوع فیلم باعث شد او به ساخت آن جذب شود.

راس تاکید کرد: همیشه به فیلم‌هایی جذب می‌شوم که در چند ژانر اتفاق می‌افتند مثلا هم یک داستان عاشقانه است هم تریلر و یک فیلم جنایی، در عین حال صحنه‌های اکشن هم دارد، اما فیلم اکشن نیست


مارشال بروس مدرز سوم که وی را با نام هنری امینم روی صحنه‌ها می‌شناسیم از آن دسته هنرمندان زجرکشیده است که سختی‌های زیادی را در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کرده. شاید هم همین سختی‌ها بوده که بازتاب آ‌نرا در سبک موسیقی‌های امینم شاهد هستیم.

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

پدر امینم خانواده‌اش را زمانی که او تنها ۱۸ ماه بیشتر نداشت برای همیشه ترک کرد و مادرش که به موادمخدر و الکل اعتیاد داشت به تنهایی امنیم را بزرگ کرد. امنیم و مادرش وضع مالی خوبی نداشتند و در شهرهای مختلفی زندگی کردند.

امینم از کودکی به رپ علاقه داشت و دایی امینم به عنوان مشوق اصلی او به حساب می‌آمد. امینم به تنهایی یا همراه با دایی‌اش رپ می‌خواند. مدتی بعد دایی امینم با اسلحه به زندگی‌اش پایان داد و امینم را در تنهایی و اندوه فرو برد. گفته می‌شود امینم به اندازه‌ای دایی‌اش را دوست داشت که یکی از خالکوبی‌های بدنش را به خاطر ادای احترام به دایی‌ خود انجام داده است.

زمانه با امینم سر سازگاری نداشت و در کنار دوران کودکی دشوار، امینم نوجوانی و جوانی سختی را نیز پشت‌سر گذاشت. این سلطان بی‌چو‌ن‌و‌چرای موسیقی رپ با دوست دوران مدرسه‌اش کمیبرلی آن اسکات ازدواج کرد. امینم و کیبرلی ناسازگاری‌های زیادی داشتند و پس از دو بار ازدواج نهایتاً کارشان به طلاق کشید. ماحصل این ازدواج دختری با نام هیلی است که امینم در ترانه‌هایش زیاد به او اشاره کرده است.

تمامی این سختی‌ها را با نگاهی به متن ترانه‌های امینم می‌توان درک کرد. امینم خجالتی از دوران کودکی و نوجوانی خود ندارد و حتی مستند کاملی نیز در این زمینه تولید کرده که سختی‌های امینم را به تصور می‌کشد.

بدون شک خواننده‌ای بزرگ در قد و قواره امینم با توجه به زندگی دشواری که داشته رازهای مگوی زیادی دارد و به همین دلیل در ادامه قصد داریم با هم نگاهی به این رازها داشته باشیم.

پدر امینم وقتی او طفلی بیش نبود ترکش کرد

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

اگر به متن ترانه‌های امینم نگاهی داشته باشید متوجه خواهید شد که این رپر پرطرفدار اشاره‌های زیادی به پدرش در این ترانه‌ها دارد. در ترانه‌های امنیم اشاره می‌شود که پدرش وقتی وی هنوز طفلی شیرخوار بود خانواده را ترک گفت.

جالب است بدانید پدر امینم مدتی پیش نامه‌ای سرگشاده خطاب به پسرش نوشت و توضیح داد در‌واقع این مادر امینم بوده که زمینه‌های خروج پدرش از کانون گرم خانواده را فراهم کرده است.

پدر امینم در این نامه مدعی شد که مدت‌ها به دنبال فرصتی بوده تا پسرش را در آغوش بگیرد و به او توضیح دهد که چرا در کودکی آن‌ها را تنها گذاشته است. در این بین امینم به ملاقات نزدیک با پدرش تمایلی نشان نداده و گفته است که هرگز نمی‌خواهد پدرش را از نزدیک ببیند.


یک دعوا و مرافه بچگانه امینم را ۱۰ روز در کما نگه داشت

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

در اوایل سال ۱۹۸۲ امینم با یکی از زورگوهای محل دعوا کرد و یک گلوله برف به سرش خورد. ظاهراً داخل این گلوله برفی سنگ یا اشیاء خطرناک دیگری نیز بود. برخورد گلوله برفی با سر امینم او را از پا می‌اندازد و شخص زورگو موقعیت را برای ادامه حمله مهیا می‌بیند و امینم را زیر مشت و لگد می‌گیرد.

آسیب‌های وارده به امینم به اندازه‌ای بود که دچار ضربه مغزی می‌شود و بینایی‌ یکی از چشم‌هایش را موقتاً از دست می‌دهد. این صدمه‌ها امنیم را به مدت ۱۰ روز در کما نگه می‌دارد.

خوشبختانه در همان زمان پزشکان از اوضاع جسمی امینم اظهار امیدواری می‌کردند و جالب است بدانید پس از اینکه امینم به هوش آمد اولین جمله‌ای که گفت این بود که حالا می‌توانم فیل را هجی کنم». مادر امینم پس از شکایت از این زورگوی خشن از او ۱۰ هزار دلار خسارت طلب می‌کند اما این پرونده به دلایلی نامعلوم یک سال بعد بسته می‌شود.


مادر امینم زمانی که کودکی بیش نبود او را ترک می‌کند اما مجدد به سراغش می‌رود

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

دبورا مدرز، مادر امینم همیشه پدرش را به ترک کردن خانواده و فرزندش متهم می‌کند اما خود دبورا هم آن‌چنان که باید و شاید به امینم پایبند نبود و پسرش را در سال ۱۹۷۳ پیش مادربزرگش گذاشت و ترک گفت.

از قرار معلوم مهر امینم بیشتر از این حرف‌ها در دل دبورا افتاده بود و چهار سال بعد دبورا دوباره نزد امینم بازگشت و بزرگ‌کردن پسرش را به عهده گرفت.


مادر امینم سلامت عقل ندارد و به بیماری خاصی دچار است

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

امینم تأکید زیادی دارد که قسمت‌ زیادی از مسئولیت بزرگ‌ کردن برادر ناتنی‌اش نیتن را به عهده داشته است. جالب است بدانید آزمایش‌های انجام شده بر روی مادر امینم ثابت کرده است که وی سلامت عقل ندارد و به نوعی کودک آزاری مبتلاست که این امر نیز بزرگ کردن برادرش از جانب امینم را دشوارتر کرده بود.

این بیماری که با نام علمی سندروم مونشهاوزن در جوامع پزشکی شناخته می‌شود مادر یا پدر عمداً و با تمارض، فرزندشان را بیمار نشان می‌دهند تا از این طریق همدردی و توجه اطرافیان را کسب کنند.

به این ترتیب مادر امینم دائماً وانمود می‌کرده که فرزندانش بیمار هستند تا از این طریق همدردی اطرافیان را بدست آورد. بازتاب این بیماری را در ترانه Cleanin’g Out My closetِ، شاهد هستیم.

در قسمتی از این ترانه امینم می‌گوید که من قربانی بیماری سندروم مونشهاوزن هستم و تمامی زندگی‌ام به من گفته می‌شد که بیمارم در صورتی که در سلامتی کامل بوده‌ام.


در دوران کودکی به امینم زورگویی‌های زیادی شده است

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

همان‌گونه که اشاره کردیم امینم در دوران کودکی زیاد نقل مکان داشته است و به همین دلیل به دفعات مجبور شده تا دوستان جدیدی در محله‌هایی که به آن‌ها وارد می‌شود پیدا کند. این امر تنهایی امینم را به دنبال داشته است و بچه‌های زورگو که دنبال آدم‌های تنها و بی‌یارو یاور می‌گردند در دوران جوانی زیاد به امینم زور گفته‌اند.

امینم در ترانه Brain Damage به این موضوع اشاره واضحی دارد و می‌گوید روزانه از پسر چاقی با نام دی‌آنجلو بیلی کتک می‌خوردم، این پسر دانش آموز کلاس هشتم بود و از آنجایی که پدرش بکس تمرین می‌کرد ظاهراً امینم را به جای کیسه بکس اشتباه گرفته بود.

در همین رابط در سال ۲۰۰۱ مجله معتبر رولینگ استون مصاحبه‌ای با دی‌آنجلو ترتیب داد. وی در این مصاحبه به رفتارهای زورگویانه خود اعتراف کرد و گفت تعدادی از ما حسابی امینم را اذیت می‌کردیم. ما او را می‌زدیم و بعد به دروغ می‌گفتیم روی یخ‌ها پایش سر خورده است.


مادر امینم شکایت‌های جعلی زیادی داشت و پول خوبی از این راه به جیب زده است

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

امینم همیشه تأکید دارد که مادرش درآمدی نداشته اما دبورا همیشه این گفته را تکذیب کرده است. امینم مدعی است مادرش با شکایت‌های جعلی همیشه درآمد خوبی از او بدست آورده است.

با نگاهی به پرونده‌های قضایی مادر امینم به راحتی می‌توان به این نکته پی‌برد. در این پرونده‌های قضایی مادر امینم توانسته است با مطرح کردن ادعاهای بی‌دلیل از شرکت‌ها و افراد مختلف پول خوبی بگیرد.

در سال ۲۰۰۱ مادر امینم رابطه مادر و فرزندی را زیر پا گذاشت و علیه فرزندش اقامه دعوا کرد. در آن زمان امینم مدعی شده بود مادرش اعتیاد دارد. دبورا نیز این گفته امینم را تهمت تلقی کرد و از پسرش حدود ۱۰ میلیون دلار غرامت خواست.

دادگاه در نهایت طرف مادرش را گرفت، مدتی بعد نیز مادرش در سال ۲۰۰۸ خاطرات خود را منتشر کرد و در این خاطرات به شکایتش از امینم اشاره داشت. وی مدعی شد در آن زمان پولی برای گذران زندگی نداشته و احساس خطر می‌کرده که خانه‌اش را از دست بدهد. به همین دلیل با شکایت از امینم به دنبال راه چاره‌ای برای بدست آوردن پول از این طریق افتاده‌ است.


امینم شاگرد خوبی نبود و از مدرسه اخراج شد

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

سوابق آموزشی امینم نشان می‌دهد که در کلاس نهم سه مرتبه تجدید شده است و در نهایت به دلیل فرار از مدرسه و نمره‌های پایین از مدرسه اخراج شد. امینم دلیل اصلی پایین‌ بودن نمره‌های خود را اصرار مادرش به ترک مدرسه و پیدا کردن شغل در سن ۱۵ سالگی می‌داند.

از طرف دیگر مادرش این گفته را تکذیب کرده و مدعی است همیشه شرایط خوبی را برای ادامه تحصیل فرزندش مهیا کرده است. این موارد دست به دست هم دادند تا در نهایت امینم در سن ۱۷ سالگی درس و مشق را کنار گذاشت.

درست است که امینم تحصیلات عالیه ندارد اما همیشه کودکان را به خواندن درس و گرفتن نمرات عالی تشویق کرده است. وی مدعی است مسیری که او در درس و مشق انتخاب کرده گزینه خوبی برای بچه‌ها نیست و راه موفقیت از درس و دانشگاه می‌گذرد.


احتمال مرگ امینم در حین تولد وجود داشت

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

مادر امینم در سن ۱۵ سالگی باردار شد و تولد فرزندش چیزی حدود ۷۳ ساعت به طول انجامید، این تولد به اندازه‌ای خطرناک بود که احتمال مرگ مادر وجود داشت، دبورا در خاطرات خود تولد امینم را بسیار دردناک و مرگ‌آور ذکر کرده است.

مادر امینم مدعی است شرایط خوب پزشکی برای تولد فرزندش دریافت نکرده و پزشک معالج وی در حین زایمان دائماً سیگار می‌کشیده است.


امینم در جوانی دوست و فامیل عزیزی را از دست داد

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

همان‌گونه که در ابتدا اشاره کردیم دایی امینم مشوق اصلی وی برای خوانندگی سبک رپ بود. رونی که تنها چند ماه با امینم به لحاظ سن اختلاف داشت از دوران کودکی با امینم بزرگ شده بود و با هم شب‌های زیادی برای نوشتن ترانه‌های رپ دود چراغ خورده بودند.

شوربختانه باید گفت عمر رونی به دنیا نبود و در سال ۱۹۹۱ امینم تماس تلفنی مبنی بر خودکشی دایی‌اش دریافت کرد. از قرار معلوم رونی عاشق و دلداده‌ دختری بوده است و پس از اینکه این دختر دل رونی را شکست، نتوانسته بود این حادثه را تحمل کند و با اسلحه‌ شات‌گان به عمرش پایان داده بود.

این حادثه دلخراش تأثیر بسیاری روی امینم گذاشت و چندین روز با هیچ‌کس صحبت نمی‌کرد، امینم نتوانست مرگ دوست و دایی‌ عزیزش را باور کند و حتی در مراسم تدفین او نیز حضور نداشت. امینم در ترانه My Dad’s Gone Crazy به دایی‌اش اشاره کرده است.


امینم اولین بار در سن ۲۰ سالگی توسط پلیس دستگیر شد

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

امینم در محله‌های خطرناک و در میان خلافکاران بزرگ شده بود اما تا سن ۲۰ سالگی توانسته بود از جنجال به دور بماند تا اینکه در سال ۱۹۹۴ به یک خودروی پلیس با تفنگ پینت‌بال شلیک کرد و پلیس چاره‌ای به غیر از بازدداشت او نداشت.

خوشبختانه پلیس در این پرونده به امینم سخت ‌نگرفت و با حاضر نشدن مامورین در جلسه دادگاه پرونده امینم مختومه اعلام شد. اگر فیلم معروف 8 Mile با حضور امینم را دیده باشید این صحنه در این فیلم بازسازی شده است، لازم به ذکر است که در این فیلم امینم بازداشت نشد.


امینم دو بار با کیمبرلی آن اسکات ازدواج کرد و این وصلت هر دوبار به طلاق ختم شد

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

کیمبرلی و امینم در سال ۱۹۸۷ همدیگر را ملاقات کردند، در آن زمان امینم تنها ۱۵ سال داشت و این رابطه ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۹۹۵ جشن ازدواج گرفتند. در آن زمان امینم سخت مشغول پیش‌برد خوانندگی‌اش بود و فشارهای کاری و زندگی باعث شد ازدواج آن‌ها یک سال بیشتر به طول نیانجامد. در نتیجه در سال ۱۹۹۶ امینم و کیمبرلی آن از هم جدا شدند.

پس از جدایی، امینم خودش را وقف موسیقی کرد و با انتشار آلبوم Slim Shady LP توانست حسابی بدرخشد.

عشق میان کیمبرلی آن اسکات و امینم پس از این جدایی فروکش نکرد و این زوج دوباره چندین سال بعد ازدواج کردند اما باز هم این ازدواج ختم به خیر نشد و به جدایی کشید.


شخصیت امینم با محله‌های خطرناکی که در آن رشد کرده بود شکل گرفته است

راز‌های مگویی که از امینم باید بدانیم

امینم در آهنگ Never Enough به زندگی فلاکت‌باری که داشته اشاره می‌کند و می‌گوید که مدیون این زندگی است. در این آهنگ وی به محله‌های خطرناکی که در آن‌ها بزرگ شده است اشاره می‌کند و مدعی می‌شود همین محله‌ها شخصیت امینم را شکل داده‌اند.

بتی کرسین، مادربزرگ امینم کمک زیادی به وی برای زندگی در محله‌ خلافکاران دیترویت می‌کند و همیشه پشتیبان او بوده است. بتی کرسین در جایی گفته است یک روز امینم از مدرسه با پای به خانه می‌آید چرا که همکلاسی‌هایش کفش‌های او را یده بودند.

در این قسمت به پایان فهرست رازهای مگوی زندگی امینم رسیدیم، پیشنهاد می‌کنیم اگر شما هم به امینم و آهنگ‌هایش علاقه دارید و نکته‌ خاصی در این زمینه به نظر شما می‌رسد حتماً این موارد را در قسمت نظرات با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.


 اسکوبار" با القابی چون پدرخوانده، رئیس، جادوگر، رابین هود، بزرگترین گانگستر جهان، قاچاقچی افسانه‌ای، سلطان کوکائین یکی از مشهورترین چهره های تاریخ معاصر کلمبیاست که در دهه های 80 و 90 میلادی به کابوس این کشور تبدیل شده بود.

اسکوبار علیرغم پیشینه‌اش _که پسر یک کشاورز فقیر کلمبیایی بود_  رهبر کارتل "مدلین" بود که 80 درصد بازار کوکائین جهان را در دست داشت. او هفته‌ای حدود 420 میلیون دلار درامد داشت که وی را به یکی از ثروتمندترین مافیای مواد مخدر در طول دوران تبدیل کرد. این قاچاقچی مواد مخدر در زمان خود به قدری قدرتمند بود که آمریکا از او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دشمنانش یاد می‌کرد.

سال 1989 نشریه فوربس وی را به‌عنوان هفتمین مرد ثروتمند دنیا معرفی کرد. ثروت او بر اساس اخبار این نشریه چیزی نزدیک به 35 میلیارد دلار برآورد شد. کارتل او بخش بزرگی از قاچاق مواد به آمریکا، مکزیک، پورتوریکو، جمهوری دومینیکن و سایر نقاط قاره را زیر سیطره خود داشت و کنترل بیش از 80 درصد قاچاق کوکائین در جهان نیز برعهده اسکوبار بود. با این حال این قاچاقچی شاید به خاطر تجربه گذشته از زندگی در فقر و تنگدشتی دوستدار فقرا بود و به مردم تنگدشت کمک می کرد؛ برای همین در کلمبیا گروهی به او لقب رابین هود داده بودند.

اسکوبار در ادامه راهش برای پیشتازی در قاچاق مواد، کلمبیا را به پایتخت قتل در جهان تبدیل کرد و بیش از 7 هزار قتل سازماندهی شده سال 1991 توسط مافیای او انجام گرفت. وی حتی در این راه به بیش از 600 جوان فقیر پاداش‌های زیادی برای کشتن و کنار زدن افسران پلیس پرداخت کرد.  

ماجرای اسکوبار بعد از ترور "لوئیز کارلوس گالان" که نامزد ریاست جمهوری کلمبیا بود برای دولت این کشور جدی شد و آنها سعی کردند به نوعی او و کارتلش را تحت کنترل قرار دهند. در اولین مرحله دولت شروع به مذاکره با اسکوبار کرد و به او پیشنهاد داد دست از اعمال مجرمانه بکشد و  تسلیم شود در عوض در محکومیت و دوران زندان هم دولت برای او امتیازاتی قائل خواهد شد. 

قاچاقچی بزرگ بعد از تصویب قانونی که به دولت اجازه می داد برای ایجاد آرامش با مجرمانی مثل او صلح کند تصمیم گرفت خود را تسلیم کند. بعد از تسلیم او بحث زیادی درباره این قانون به راه افتاد و عده ای معتقد بودند که اسکوبار با نفوذش باعث تصویب این قانون شده است. این گمانه چندان هم دور از واقع نبود چرا که زندان اسکوبار یک خانه مجلل با کلیه امکانات بود که تنها تحت نظر دولت و نیروهای امنیتی قرار داشت. عجیب آنکه اسکوبار از همین خانه اعمال مجرمانه اش را مدیریت می کرد و کارتلش را اداره می کرد. دولت که متوجه موضوع شده بود تصمیم گرفت او را به زندانی دیگر منتقل کند و در ادامه به امریکا تحویل دهد. سلطان کوکائین با فهمیدن توطئه دولت برنامه ای برای فرار از زندان طرح ریزی کرد و از دست نیروهای امنیتی فرار کرد.

در حالیکه دولت در دستگیری مجدد اسکوبار به در بسته خورده بود و او نیز خیابان های شهر را به صحنه انتقام گیری تبدیل کرده بود در سال 1992 نیروهای ویژه ارتش کلمبیا مامور شدند برای به دام انداختن و یا ترور او آموزش ویژه ببینند و عملیات یافتن او را با جستجوی خانه به خانه آغاز کنند. 

سرانجام بعد از درگیری و کشمکش های فراوان در دوم دسامبر سال 1993 جنگ علیه اسکوبار به پایان رسید؛ او محلی پرجمعیت و شلوغ در ساختمان های حومه مدلین را که خودش ساخته بود برای زندگی انتخاب کرد تا جست وجوی او مشکل شود. اما نیروهای ارتش با تقسیم منطقه به مثلث های کوچک و با استفاده از تکنولوژی رادیویی به جست وجوی وی پرداختند.

در روز دوم دسامبر محل دقیق او شناسایی شد و نیروهای ارتش منطقه را به محاصره در آوردند. محل اختفای او یک کافه بسیار معمولی در حومه شهر بود. نیروهای ویژه اقدام به تیراندازی به سمت او و محافظش کردند. آن دو به سمت پشت بام گریختند و با دویدن روی آن سعی کردند خودشان را به خیابان پشتی برسانند. اما هر دو آنها با شلیک ماموران پلیس کلمبیا از پا درآمدند. گلوله ها پا، نیم تنه بالایی و گوش چپ او را زخمی کرد اما قاچاقچی فراری زنده بود. ناگهان و در بین درگیری او با شلیک تیری به سرش از پا درآمد. ماجرای قاچاقچی مخوف کلمبیا در همان لحظه به پایان رسید اما این سوال که چه کس یا کسانی دستور شلیک نهایی و قتل او را دادند همچنان برای مردم این کشور بی پاسخ مانده است.



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار پس از مذاکره با نمایندگان دولت برای صلح



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار در حال تماشای فوتبال؛ فوتبال ورزش مورد علاقه او بود.


بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار در حال سخنرانی در محله های فقیر نشین "مدلین"؛ کمک به فقرا و نیازمندان باعث شده بود به او لقب "رابین هود" بدهند.



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار و همسرش "ماریا ویکتوریا هنایو"



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار و اعضای تیم "اتلتیکو ناسیونال"؛ او مالک این باشگاه بود.



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار در حال تماشای گاوبازی در "مدلین"



بزرگترین قاچاقچی‌ تاریخ چطور به دام‌افتاد؟ + تصاویر

اسکوبار و فررزندش سباستین ماروکوئین؛ یکی از ویژگی های اسکوبار علاقه او به خانوده اش بود.
 


تمامی عکس ها از سایت خبرنگاران برداشته شده است

 همه باب راس را می شناسند و هنر او را نمی توان در دنیای نقاشی نادیده گرفت. اما آیا چیزی بیشتر از هنر شگفت انگیزش در مورد او می دانید؟ باید بدانید که علی رغم بیش از یک دهه حضور در برنامه های تلویزیونی و فراوانی ویدیوهایش در دنیای اینترنت، این نقاش برجسته با ظاهر عجیبش چیزهای زیادی برای قایم کردن دارد. شهرت او با برنامه ی لذت نقاشی» در شبکه ی پی بی اس چنان بالا گرفت که یک بار رومه ی نیویورک تایمز وی را مشهورترین نقاش بعد از پیکاسو نامید.

این نقاش و چهره ی تلویزیونی فقید علاوه بر این که در برنامه هایش از شوخی های بسیار جالبی استفاده می کرد در زندگی شخصی اش خارج از فضای نقاشی نیز انسان دوست داشتنی بوده است. شاید یادتان باشد که همیشه درخت هایی که می کشید را درخت های کوچک خوشحال» خطاب می کرد. باب راس با جمله های نغز خود مانند جمله ی معروف و ی طعنه آمیزش این یک درخت کج و معوج است، بهتر است آن را به واشنگتن بفرستیم» یا دیدگاهش در مورد هنر آبستره کو جمله ی معروفش در این حوزه اگر چیزی بکشم نمی خواهم مجبور باشم توضیح دهم که چه کشیده ام» یا جمله ی ما اشتباه نمی کنیم، فقط اتفاقات خوشحال کننده را رقم می زنیم» یک هنرمند شوخ طبع و فوق العاده بود.

در ادامه ی این مطلب می خواهیم حقایقی را در مورد این هنرمند و نقاش فقید به شما بگوییم که تا بحال نمی دانستید.

۱۵- باب راس بزرگ یک انگشت نداشت

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

شاید باور نکنید اما باب راس در دوران کودکی به پدر نجارش کمک می کرد و در این کار تبحر خاصی داشت. اما شاید با خود فکر کنید که چه دلیلی داشت باب راس با چنین پیشینه ای به جای نجاری به سراغ نقاشی برود. بدون شک این تغییر حرفه بی دلیل نبوده است.

باب در کودکی در هنگام کار با اره قسمتی از انگشت اشاره ی دست چپ خود را از دست داد. اما این موضوع باعث نشد که باب راس از هدفش دست بردارد و این انگشت بریده شده مانع موفقیت وی گردد. البته بسیاری از تماشاگران برنامه ی لذت نقاشی» اصلا متوجه این نقص بدنی در باب راس نشده اند زیرا باب انگشتش را معمولاً پشت تخته ی رنگ آمیزی اش پنهان می کرد.

نکته ی جالب این که اولین کسانی که متوجه انگشت باب شدند دوستان او در نیروی هوایی بودند که اصلا از برنامه ی او اطلاعی نداشتند و هنگامی که به طور ناگهانی شاهد پخش برنامه ی او از شبکه ی پی بی اس بودند تنها با انگشت قطع شده اش او را شناختند.
 


۱۴- باب راس گروهبان نیروی هوایی بود

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

باب راس یک میهن پرست واقعی بود و وقتی که از او خواسته شد به آلاسکا برود بی درنگ پذیرفت. وی در سال ۱۹۶۱ برای خدمت سربازی وارد نیروی هوایی ایالات متحده شد و در مدت ۲۰ سال خدمت خود به درجه ی  سرگروهبانی در نیروی هوایی رسید و برای آخرین بار در کلینیک ایلسون در پایگاه نیروی هوایی در آلاسکا خدمت کرد. در کمال تعجب همین حضور او در ارتش بود که باعث شد وی شخصیت آرامی داشته باشد.

وی در یکی از مصاحبه های خود در این مورد چنین گفته است:” من کسی بودم که شما را مجبور می کرد دستشویی را تمیز کنید، رختخوابتان را مرتب کنید، کسی که موقع دیر حاضر شدن بر سر شما فریاد می زد. این کار باعث می شد که شما شخصیت جدی و خشنی داشته باشید. و من از چنین شخصیتی خسته شده بودم بنابراین به خودم قول دادم که اگر روزی از شغلی که داشتم کناره گیری کردم دیگر مثل سابق نباشم”.
 


۱۳- یکی از شاگردانش او را وارد دنیای تلویزیون کرد

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

زمانی که باب راس در نیروی هوایی خدمت می کرد برای کسب درآمد بیشتر در یک رستوران به عنوان گارسون نیز مشغول به کار شد. در شب هایی که خوابش نمی برد به تماشای تلویزیون می پرداخت و برنامه ی دنیای جادویی نقاشی روغنی» (The Magic World of Oil Painting) با اجرای بیل الکساندر ساخت شبکه ی پی بی اس یکی از برنامه های مورد علاقه ی وی بود. در این برنامه ی با بودجه ی نسبتاً کم الکساندر با شوخ طبعی و جذابیت غیرطبیعی و فوق العاده ی خود نقاشی را به بینندگان برنامه یاد می داد.

در آن زمان راس از قبل وارد دنیای نقاشی شده بود و از تکنیک های الکساندر نیز استفاده می کرد. این موضوع باعث شد که با الکساندر دوست شود و بعد از بازنشسته شدن الکساندر، جای او را در کلاس هایش بگیرد. در یکی از این کلاس ها بود که راس و آنت کوالسکی با هم آشنا شدند. پسر کوالسکی با مرگی تراژیک از دنیا رفته بود و همین موضوع باعث شد که آنت به افسردگی شدیدی مبتلا شود. وی نیز به برنامه ی دنیای جادویی نقاشی روغنی» علاقه داشت و به همین دلیل همسرش او را در یکی از کلاس های آموزشی الکساندر اسم نویسی کرد اما در نهایت وی با یک مرد مو فرفری جالب دیگر در سر کلاس مواجه شد.

وقتی که راس شروع به صحبت کردن نمود، تمامی حاضرین کلاس از جمله آنت کوالسکی شیفته ی طرز برخورد آرام و صدای هیپنوتیزم کننده ی او شدند. کوالسکی همان روز با وی قرارداد امضا کرد و مدیریت برنامه های او را به عهده گرفت. راس به سرعت همراه با کوالسکی تور آموزشی خود در سراسر کشور را راه اندازی کرد تا اینکه کوالسکی وی را به یکی از دوستانش که در شبکه ی پی بی اس فعالیت می کرد معرفی نموده و برنامه ی لذت نقاشی» (The Joy of Painting) شکل گرفت.
 


۱۲- باب راس از مدل موهای خود بیزار بود

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

نقاشی تنها چیزی نیست که باب راس به خاطرش مشهور بود. مدل آفریقایی موهایش نیز سهم زیادی در شهرت او داشت اما نکته ی جالب این که وی نه تنها از مدل موهای خود خوشش نمی آمد بلکه از آن نیز بیزار بود.

قبل از این که راس به یک نقاش معروف و چهره ی تلویزیونی مشهور تبدیل شود وی یک نقاش بسیار ساده بود که زندگی محقرانه ای داشت. وی با همسرش در یک خانه ی کاروانی زندگی می کرد و تکنیک های نقاشی بیل الکساندر را به شکل تورهای آموزشی در سراسر کشور به مشتاقان یاد می داد اما کلاس های آموزشی او معمولاً خالی از شاگرد بود. به همین دلیل وی به همسرش گفت که این کار را برای یکسال ادامه می دهد و اگر موفقیت آمیز نبود به آلاسکا باز خواهند گشت.

وی در این دوره چنان به دنبال تامین هزینه های زندگی خود و همسرش بود که اصلاح موی سر یک هزینه ی اضافی و لوکس برای وی به شمار می آمد. بنابراین موهایش را فر کرد و به این ترتیب می توانست پول هایش را صرف اموری مهم تر از کوتاه نمودن مو بکند. اما شرایط زندگی او به سرعت تغییر کرد و در پایان همان سال و  خط تولید رنگ ها و رنگ موهای مخصوص خودش را داشت و بخش زیادی از این شهرت و موفقیت را مرهون موهای فرفری خود بود. بنابراین اگر چه علاقه ای به مدل آفریقایی و فر موهایش نداشت اما آن را حفظ کرد.
 


۱۱- به گفته ی استادش باب به وی خیانت کرده است

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

بیل الکساندر چهره ی خود را به عنوان یک نقاش خوشحال» تثبیت کرده بود و میلیون ها بیننده داشت و کلاس هایش نیز پر از شاگرد بود. اما بعد از مدتی مجبور شد باب راس را جایگزین خود در کلاس های آموزش نقاشی اش کند. وقتی که راس به شهرت رسید این دو با هم در یک آگهی تبلیغاتی حاضر شدند که در آن الکساندر به شکل نمادین قلم نقاشی اش را به راس می داد و همه چیز خوب و دوستانه به نظر می رسید.

بعد از این که راس به شهرت جهانی دست یافت، الکساندر که تا آن زمان نقاش خوشحال» نام داشت به نقاش عصبانی تبدیل شد و ادعا کرد که راس به او خیانت کرده و در واقع سبک نقاشی ابداعی او را یده است هرچند که راس بارها در برنامه ی خود اذعان می کرد که شاگرد بیل الکساندر بوده و تکنیک های خود را از او یاد گرفته است.

بعد از این ناراحتی ها این دو ارتباط چندانی با هم نداشتند.
 


۱۰- باب راس بیش از ۳۰٫۰۰۰ تابلو نقاشی کشیده است

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

هیچکس نمی داند که باب راس دقیقاً چند نقاشی کشیده اما می توان ادعا کرد که وی ده ها هزار تابلو نقاشی را با دستان هنرمندش نقاشی کرده است. برنامه ی لذت نقاشی» بیش از ۳۱ فصل پخش شد که تعداد اپیزودهای آن از ۴۰۳ عدد فراتر می رفت. باب راس در ۳۸۱ اپیزود نقاشی کرده است و هر بار از هر تابلو سه نسخه نقاشی می کرد.اولین تابلو را برای راهنمایی و به صورت سرسری می کشید. تابلو دوم آنی بود که در طول پخش برنامه می کشید و سومین تابلو را نیز برای مجموعه کتاب هایش با عنوان How To» می کشید که معمولا عکاسی پشت سر او قرار می گرفت و همزمان که راس نقاشی می کشید از او عکس می گرفت. تا این جا می توان نقاشی های او را ۱٫۱۴۳ شمارش کرد.

حالا نوبت نقاشی های شخصی وی می رسد. متاسفانه تعداد این آثار مشخص نیست زیرا خود راس هیچ آماری در مورد آن ها ارائه نداده است. وی بسیاری از آثارش را هنگامی که در نیروی هوایی حضور داشت به فروش رسانده بود. بدون شک در دوران کلاس های آموزشی نیز تابلوهای زیادی برای شاگردانش کشیده است. بسیاری از آثارش را نیز به دیگران تقدیم کرده و برخی دیگر نیز جزو طرح های آزمایش و ازمون و خطای وی بوده اند. در نهایت می توان تابلوهای او را بیش از ۳۰٫۰۰۰ مورد برآورد کرد. برای مقایسه باید بدانید که ونسان ون گوگ در تمام طول عمرش تنها ۹۰۰ تابلو نقاشی کشیده بود.
 


۹- باب راس یک فصل کامل را تنها در دو روز فیلم برداری می کرد

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

باب راس در طول دوران خدمتش در نیروی هوایی ایالات متحده در هنگام ناهار دو نقاشی می کشید و این موضوع اصلاً مبالغه نیست. وی از هر چیزی برای نقاشی کشیدن استفاده می کرد حتی قسمت داخلی تشت های قدیمی شستشوی سنگ طلا. حتی زمانی که مشغول خوردن ساندویچ بود نیز نقاشی می کشید و همان روز در بازارهای توریستی محله آن ها را به فروش می رساند.

با ترکیب روش منحصر به فرد خود و تکنیک های بیل الکساندر، باب راس موفق شد روشی بسیار سریع را برای نقاشی کردن ابداع کند. در واقع او هر فصل از برنامه ی لذت نقاشی» را تنها در دو روز یا کمی بیشتر فیلم برداری می کرد.

اگر چه هر فصل تنها شامل ۱۳ اپیزود بود اما فیلمبرداری کردن همین مقدار تنها در دو روز و تهیه ی ۳ نسخه از هر تابلو کار فوق العاده ای به نظر می رسد که تنها باب راس قادر به انجام آن بود. وی با همکاران و تیم کاری خود رابطه ی بسیار صمیمانه و دوستانه ای داشت و مسئولیت کنترل تمامی بخش های برنامه را خود بر عهده می گرفت. رکورد آن ها فیلم برداری ۸ اپیزود در یک روز بود.
 


۸- مردم با تماشای برنامه ی او به خواب می رفتند

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

شاید فکر کنید که باب راس برای کشیدن چنین نقاشی های سریعی آن ها به مدت طولانی حتماً باید از مواد نیروزا یا دستکم نوشیدنی های کافئین دار و انرژی زا استفاده می کرده است اما در واقع این چنین نبود. شیوه ی نقاشی راس چنان آرام و تعمقی بود که خیلی راحت تماشاگران را به خواب فرو می برد.

بیش از ۹۰ درصد از طرفداران هنگام پخش برنامه ی لذت نقاشی» در واقع نقاشی نمی کردند و تنها دلیلشان برای تماشای برنامه تنها خود باب راس بود زیرا به آن ها آرامش خاصی می داد و از گفتن این موضوع به خود باب راس نیز ابایی نداشتند. باب راس خود گفته است که بارها نامه های متعددی را از طرفداران خود دریافت کرده که در آن ها نوشته شده بود در هنگام پخش برنامه ی لذت نقاشی» آن ها راحت تر به خواب می روند. باب راس نیز حتی برای یک لحظه این آرامش بخشی را از طرفداران خود دریغ نکرد. شاید بسیاری از طرفداران ریزبین و تیز این برنامه متوجه شده باشند که با پخش بیشتر و بیشتر این برنامه، باب راس نیز آرام تر و ساکت تر و حرکات و حرفهای او و در کل شیوه ی اجرای برنامه اش آرامش بخش تر از قبل می شد.

حتی امروزه نیز بسیاری از افراد ادعا دارند که برای حل مشکل بی خوابی خود برنامه ی لذت نقاشی» را تماشا می کنند. اگر چه طرفداران پروپاقرص و دائمی این برنامه بعد از مدتی به تن صدا و لحن باب راس و فضای کلی برنامه عادت کرده و این موضوع باعث آرامش داشتن در هنگام تماشای برنامه شده بود اما می توان این موضوع را نیز یکی از همان اتفاقات کوچک خوشحال کننده» ی مورد نظر باب راس دانست.
 


۷- دنیای اینترنت نیز همچنان از طرفداران باب راس پر است

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

بیش از دو دهه از مرگ باب راس می گذرد اما گویی دنیای اینترنت مرگ او را باور نکرده است. باب راس را باید یکی از چهره های مشهوری دانست که هنوز تقلیدهایی از وی در دنیای اینترنت وجود دارد. حتی برخی از سایت های پخش زنده برنامه های باب راس را دوباره و دوباره پخش می کنند.
 


۶- او یک بار یک نقاشی را تنها با رنگ خاکستری کشید

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

باب راس ارتباط بسیار صمیمانه و نزدیکی با طرفدارانش داشت و اگر یکی از آن ها برای مدتی به وی نامه نمی نوشت باب راس خود جویای حال وی می شد. اگر در طول دوران تعطیلات سال نو کسی برای وی پیام تبریکی می فرستاد، باب راس با یک نقاشی جواب او را داده و از وی تشکر می کرد.

یک بار یکی از طرفدارانش در نامه ی خود به باب راس گفته بود که به دلیل کوررنگی قادر به نقاشی کردن نیست و باب راس در جواب یک اپیزود از برنامه ی خود را به کشیدن نقاشی تنها با رنگ خاکستری اختصاص داد که در آن از سایه های قهوه ای، آبی و سفید به نحو ماهرانه ای استفاده شده بود. باب از طرفداران شعار هر کسی می تواند نقاشی بکشد» بود و اجازه نمی داد کسی بر خلاف این شعار فکر کند. علاوه بر این همیشه می گفت هر کسی به یک دوست نیاز دارد.
 


۵- باب راس هیچ گاه چهره ی انسان ها را نقاشی نکرد

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

اگر از طرفداران برنامه های لذت نقاشی» بوده باشید متوجه شده اید که او به ندرت از کلبه در نقاشی هایش استفاده می کرد و اگر کلبه نیز می کشید فاقد دودکش بود. این موضوع اتفاقی نبود زیرا باب راس هیچ وقت علاقه ای به نقاشی کردن انسان نداشت و هیچگاه دوست نداشت در نقاشی هایش ردی از انسان یا آثار او وجود داشته باشد.

بر اساس بررسی ها در تمامی حدود ۴۰۰ اپیزود برنامه ی لذت نقاشی»، باب راس تنها یک بار انسان را نقاشی کرده است و آن هم تنها یک نیمرخ نامشخص و ساده بود که در کنار یک آتش به درختی تکیه داشت. آنت کوالسکی گفته بود که تنها  دو بار دیده که وی از انسان در نقاشی هایش استفاده کرده است.

بجای استفاده از انسان و آثار انسانی، باب راس تمرکز خود را در به تصویر کشیدن مناظر طبیعی منطقه ی آلاسکا اختصاص می داد زیرا در زمان خدمتش در نیروی هوایی در منطقه ی آلاسکا به شدت عاشق طبیعت مسحور کننده ی آن شده بود. همچنین برخی از اوقات از عکس ها، کارت پستال ها و تقویم های عکس داری که در زیرزمین خانه اش وجود داشت و بیشترشان توسط طرفدارانش برای وی فرستاده شده بود الهام می گفت.

در میان نقاشی های باب راس، نقاشی های کوهستان بیشترین طرفداران را به خود اختصاص داده بود و او نیز سعی می کرد در جواب هدایای طرفدارانش برای آن ها نقاشی هایی از کوهستان های آلاسکا بفرستد.
 


۴- حدود ۱۳ عدد از تابلوهای باب راس یده شدند

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

از آن جا که دنیای هنر معمولاً با افاده و خود بزرگ بینی همراه است جای تعجب نیست که بسیاری از مجموعه داران آثار هنری یده شده و در بازار سیاه به مجموعه داران مشهور فروخته می شد. البته این موضوع بدان معنا نیست که خرید تابلوهای او تنها از طریق ی امکان پذیر بود.

هیچکس نمی داند که ارزش تابلوهای باب راس چقدر است زیرا آثار او معمولاً در حراجی های حرفه ای به فروش نمی رسید و به اندازه ی کافی مورد احترام قرار نمی گرفتند. اما در سایت فروش اینترنتی eBay برخی از آثار او با قیمت ۱۰٫۰۰۰ دلار نیز به فروش رسیده اند. در طول پخش فصل دوم برنامه ی لذت نقاشی» یک سارق ۱۳ تابلو را از خودرو باب راس به سرقت برد و آن ها را در بازار سیاه به فروش رساند.

این موضوع اهمیتی برای باب راس نداشت و کلاً مخالف نشان دادن آثارش در نمایشگاه ها و موزه ها بود. وی در این باره چنین گفته است:” بسیاری از نقاشان می خواهند که شناخته شوند به ویژه توسط همکارانشان. من خیلی وقت پیش از طریق تلویزیون به این موضوع دست پیدا کرده ام. دیگر به آن نیازی ندارم”.
 


۳- باب راس از پول بدش نمی آمد

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

باب راس بیش از هر چیز یک تاجر فوق العاده بود و او و آنت کوالسکی توانستند یک مرد آرام با موهای فرفری و بلند با قلم مویی در دست را به یک امپراطوری اقتصادی میلیون دلاری تبدیل کنند. در ابتدا برنامه های او جذابیت و کشش زیادی نداشت اما با ارتباط برقرار کردن با بینندگان و شرکت دادن آن ها در کلاس های آموزشی و برنامه هایش و استفاده از پیشنهادات آن ها موفق شد که لذت نقاشی» را به یک برنامه ی بسیار موفق تبدیل کند. وی در زمینه ی آگهی های تبلیغاتی نیز بسیار موفق بود. برنامه های زیادی برای استفاده از چهره ی باب راس در کالاهای تجاری و حتی در بازی های کامپیوتری وجود داشت که برخی با موفقیت انجام شدند.
 


۲- شبکه ی پی بی اس هیچگاه برای برنامه ی لذت نقاشی» پولی به او پرداخت نکرد

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

شبکه ی پی بی اس حتی برای یک اپیزود از برنامه ی لذت نقاشی» نیز چیزی به باب راس پرداخت نکرد و این موضوع خواسته ی خود باب راس بود. در واقع این هنرمند-کارآفرین باهوش از این برنامه برای تبلیغات خط تولید رنگ و قلم موی نقاشی مختص به خود استفاده می کرد و از این راه درآمد هنگفتی کسب می کرد.

شاید فکر کنید که نقاشی هایی که در طول برنامه می کشید را می فروخت. در واقع این طور نبود و باب این تابلوها را به نمایندگان شبکه ی پی بی اس در سراسر کشور بخشیده بود که در حراجی ها به فروش برسانند. بسیاری از این تابلوها نیز برای اهداف عام المنفعه و کارهای خیریه به فروش می رسیدند که این موضوع حتی بعد از مرگ باب راس نیز ادامه داشت. این هم یکی از همان دلایلی است که قیمت گذاری آثار باب راس را دشوار می کند.

نکته ی جالب دیگر این که وی آثارش را تنها در هنگام پخش برنامه می فروخت و بعد از اتمام هر فصل از برنامه فروش تابلوها را دستکم به طور مستقیم متوقف می کرد. یکی از دلایل کار او این بود که بسیاری تابلوهای خود را به اسم او می فروختند و در بازار تابلوهایی زیادی وجود داشت که منتسب به وی بودند اما باب راس آن ها را نکشیده بود.
 


۱- باب راس در دنیای بازی های ویدیویی نیز حضور داشت

۱۵ حقیقت جالب در مورد باب راس»، مجری برنامه لذت نقاشی

در یک بازی ویدیویی از استودیو بازی Hi-Rez به نام Smite» یکی از خدایان درختی بازی که Sylvanus» نام دارد در واقع شخصیت باب راس است که روش جالبی در مبارزه دارد بدین ترتیب که با پرتاب رنگ و فرا خواندن ابرهای خندان کوچک به جنگ دشمنانش می رود. باب راس یک بار چنین گفته بود:” به همین خاطر نقاشی می کنم زیرا به این ترتیب می توانم دنیایی را ترسیم کنم که دوست دارم،این دنیا را آن چنان که دوست دارم شاد خواهم ساخت. اگر دنبال چیزهای بد هستید بروید اخبار را نگاه کنید”.

وی در جایی دیگر گفته است:” در نقاشی شما یک قدرت نامحدود دارید. شما می توانید کوه ها را به حرکت درآورید. می توانید مسیر رودخانه ها را تغییر دهید. اما وقتی که به خانه می روم تنها چیزی که رویش اعمال قدرت می کنم کیسه های زباله است

کشتی ورزشی است که در کل دنیا طرفداران بسیار زیادی دارد و شاید مهمترین علت آن ماهیت خشن و در عین حال سرگرم کننده این ورزش باشد. مسابقات دبلیو دبلیو ای که قبلاً "فدراسیون کشتی جهانی" نامیده می شد، در سال 2002 پس از چندین و چند خرید و ادغام شرکت ها تغییر نام یافت. 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

در حال حاضر WWE بزرگترین و محبوب ترین مسابقات کشتی در آمریکا و کل دنیا محسوب می شود و کشتی گیران مشهور و پردرآمدی در کل دنیا دارد. هر ساله بیش از 300 دور مسابقه کشتی حرفه ای صورت می گیرد که از تلویزیون پخش می شوند و تعداد بینندگان این برنامه بالای 36 میلیون نفر در بیش از 150 کشور دنیا است. 

بهترین کشتی گیران با برنده شدن و قهرمانی، کمربندهایی دریافت می کنند و باید در مسابقات برای نگه داشتن آن بجنگند که در صورت باختن کمربند را از دست می دهند و باید دوباره برای به دست آوردن آن تلاش کنند.

 انواع مختلفی از کمربندها در این مسابقات وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: کمربند قهرمانی سنگین وزن جهانی WWE، کمربند قهرمانی بین قاره ای WWE، کمربند قهرمانی WWE ایالات متحده، و کمربند قهرمانی تگ تیم WWE. بهترین رقابت کنندگان محبوبیت بسیار بالایی می یابند و هر چه یک کشتی گیر محبوب تر باشد، شانس برنده شدن و بدست آوردن کمربند و قهرمان ماندن برای او بیشتر می شود. 

مسابقات دبلیو دبلیو ای ساختار پرداخت دستمزد تعریف شده ای دارد، ولی کشتی گیرانی هستند که این سازمان هیچ مشکلی برای پرداخت بیشتر از معمول ندارد. محبوب ترین کشتی گیران در میان طرفداران و ستاره های این مسابقات دستمزدهای بسیار عالی دریافت می کنند و برخی از آنها فقط گاهی در این مسابقات حضور کوتاهی دارند، در حالیکه بقیه کشتی گیران دائمی هستند. در اینجا فهرستی از پر درآمد ترین کشتی گیران کشتی کج (WWE) در سال 2017 را مطالعه می کنید.

10. دین اَمبروز – 1.1 میلیون دلار در سال

 بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

دین امبروز هم بازیگر و هم کشتی گیر حرفه ای است و نام واقعی او جاناتان گود است. امبروز رکورد طولانی ترین مدت قهرمانی ایالات متحده دبلیو دبلیو ای را در اختیار دارد که حدوداً 351 روز (دو هفته کمتر از یک سال) می شود.

 این مدت طولانی ترین مدت قهرمانی در تاریخ دبلیو دبلیو ای است. در خارج از دبلیو دبلیو ای، جاناتان گود با نام مستعار جان ماکسلی در مسابقات کشتی کامبت زون، فول ایمپکت پرو و دراگون گیت یو اس ای کشتی می گیرد.

 وی یک بار مسابقات قهرمانی سنگین وزن دنیا FIP و دو بار مسابقات قهرمانی سنگین وزن دنیا CZW را برده است. مسئولیت او در دبلیو دبلیو ای باعث می شود که وی سالانه 1.1 میلیون دلار با خود به خانه ببرد. 



9. کِین – 1.3 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

نام واقعی کین، گلن توماس جیکوبز است و از همین حالا بگوییم که او برادر بیولوژیکی آندرتیکر نیست. کین هم بازیگر حرفه ای و هم کشتی گیر قهاری است که در حال حاضر در دبلیو دبلیو ای کشتی می گیرد.

 قبل از سال 1995 که به دبلیو دبلیو ای بپیوندد، او در انجمن کشتی ایالات متحده و همچنین در کشتی Smoky Mountain کشتی می گرفت که موفقیت زیادی نیز بدست آورده بود. کین با بار قهرمانی، کشتی گیر فوق العاده ای است که توانسته احترام کشتی گیران دیگر و همچنین طرفداران این ورزش را بدست آورد.

 بعضی از به یاد ماندنی ترین عناوینی که او بدست آورده عبارتند از قهرمانی دبلیو دبلیو ای، قهرمانی سنگین وزن دنیا و قهرمانی ECW. او هر سال یک میلیون و سیصد هزار دلار از دبلیو دبلیو ای دریافت می کند. 



8. بیگ شو – 1.5 میلیون دلار در سال

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015 

بیگ شو واقعاً هم بزرگ است و کشتی او روی رینگ همیشه ارزش پولی که طرفداران می پردازند را داشته است. نام واقعی بیگ شو، پل وایت است و تنها کاری که واقعاً خوب بلد است، این است که روی رینگ رقبایش را بزند. 

بیگ شو در طول مدت کشتی اش، موفقیت های عظیمی بدست آورده که از آن میان می توان به دو بار قهرمانی دبلیو دبلیو ای، دو بار قهرمانی سنگین وزن دنیا WCW، دو بار قهرمانی سنگین وزن دنیا، و یک بار قهرمانی ECW اشاره کرد.

 هیچ کشتی گیر دیگری قبل از بیگ شو نتوانسته بود همه چهار عنوان فوق را بدست بیاورد و این باعث می شود که بیگ شو یکی از بهترین ها باشد. او همچنین قهرمانی بین قاره ای دبلیو دبلیو ای و سه بار قهرمانی هاردکور دبلیو دبلیو ای و یک بار قهرمانی ایالات متحده را بدست آورده است. با تمام این موفقیت ها، او هر سال کمتر از 1.5 میلیون دلار دستمزد نمی گیرد. 




7. آندرتیکر – 2 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

آندرتیکر بدون شک قدیمی ترین کشتی گیر حرفه ای دبلیو دبلیو ای است، زیرا وی در سال 1990 به دبلیو دبلیو ای پیوست. نام واقعی او مارک کالاوی است و چون در دهه پنجاه عمرش است، یکی از مسن ترین کشتی گیران کشتی کج محسوب می شود. رکورد شگفت انگیز آندرتیکر از مدتها پیش آغاز می شود، یعنی از سال 1991 که او هالک هوگان را شکست داد و قهرمان دبلیو دبلیو ای شد. 

رکورد مثال زدنی او شامل 21 برد پیاپی درWrestleMania  می شود به علاوه اینکه او در سال 2007 رویال رامبل را برد و چهار بار قهرمان دبلیو دبلیو ای، سه بار قهرمان سنگین وزن دنیا و یک بار قهرمان سنگین وزن دنیا USWA Unified شد که همه این عناوین واقعاً تحسین برانگیز هستند. آندرتیکر هر ساله 2 میلیون دلار دستمزد از دبلیو دبلیو ای دریافت می کند.


 
6. رومن رِینز – 2.1 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

نام واقعی رومن رینز، لیتی جوزف آنوآی، کشتی گیر حرفه ای ساموآیی-آمریکایی از پنساکولا فلوریدا است. وقتی صحبت از کشتی می شود، وی ورزشکار شگفت انگیزی محسوب می شود که البته سابقه او به عنوان بازیکن فوتبال آمریکایی کمک بزرگی به او کرده تا امروز کشتی گیر مستعدی شود. رومن در سال 2010 به دبلیو دبلیو ای پیوست و در سال 2012 عضوی از تیم شیلد (The Shield) در کنار دین امبروز و سث رولینز شد. 

در سال 2014 رومن تک نفره کشتی گرفت و جایزه سوپراستار سال Slammy 2014 را بدست آورد و بعد از آن در سال 2017 مسابقه رویال رامبل را برد. رومن هر ساله دستمزد 2.1 میلیون دلاری از دبلیو دبلیو ای میگیرد.
 

 
5.  ست رالینز - 2.4 میلیون دلار در سال
 
 پُردرآمدترین سوپراستارهای کشتی کجِ» دنیا
 
 یکی از محبوب ترین و جذاب ترین بازیکنان کشتی کج، کلبی لوپز که با نام رالینز شناخته می شود در سال 2010 به مسابقات جهانی کشتی کج پیوست. تا به امروز او یک بار قهرمان سنگین وزن، یک بار قهرمان تگ تیم مسابقات جهانی کشتی کج با رومن رینز و هم چنین سوپراستار سال 2015 شده است. بسیاری از کشتی گیران قدیمی او را بااستعدادترن کشتی گیری می دانند که با آن کار کرده اند. سث رالینز با درآمد سالانه بیش از دو میلیون دلار کشتی گیری است که همه منتظرند دوباره عنوان قهرمانی سنگین وزن ها را کسب کند.
 


4. رَندی اورتون – 2.7 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

رندی اورتون کشتی گیر حرفه ای آمریکایی دبلیو دبلیو ای و همچنین یک بازیگر است. رندی یکی از سرسخت ترین کشتی گیران دبلیو دبلیو ای است و تابحال 12 بار قهرمان دنیا، 8 بار قهرمان سنگین وزن دنیا دبلیو دبلیو ای و چهار بار قهرمان سنگین وزن دنیا شده است.

 در سال 2004 در سامِر اسلم، اورتون جوانترین برنده سنگین وزن دنیا در دبلیو دبلیو ای شد، عنوانی که سکوی پرتاب وی در این حرفه شد. رندی برای حضور مداوم در رینگ، سالانه 2.45 میلیون دلار دریافت می کند. همین دستمزد عالی شاید باعث شده که او گذشته اش را فراموش کند، زیرا وی به خاطر رفتار ناشایست از ارتش ایالات متحده اخراج شد. 



3. تریپل اچ – 2.8 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

شاید این نکته برایتان جالب باشد که نام واقعی تریپل اچ، هانتر هِرست هِلمزلی نیست و در واقع نام اصلی او پل مایکل لِوِک است. این کشتی گیر حرفه ای آمریکایی، بازیگر و تاجر، یکی از پر درآمد ترین های دبلیو دبلیو ای است، علیرغم آنکه با خانواده مک ماهون وصلت کرده است. تریپل اچ با بدنسازی کارش را شروع کرد و در سال 1992 وارد رشته کشتی شد. 

در طول دوره کشتی اش، وی نام های مستعار متعددی داشته ولی بیشتر موفقیت هایش تحت نام تریپل اچ بوده است. با آنکه او در رقابت ها حضور دائمی ندارد، ولی در دبلیو دبلیو ای شخص مهمی محسوب می شود و با لطف موفقیت هایی که تابحال داشته، هر ساله 2.8 میلیون دلار دستمزد می گیرد. 



2. جان سینا – 9.5 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

جان آنتونی سینا، بازیگر و رپر آمریکایی است، ولی همه ما او را به عنوان کشتی گیر حرفه ای دبلیو دبلیو ای می شناسیم. سینا قهرمان ایالات متحده دبلیو دبلیو ای در سال 2015 شد و او یکی از چهار قهرمان اول تمام دوران است که طولانی ترین مدت قهرمانی را داشته اند و این باعث می شود که سینا یکی از بهترین کشتی گیران حال حاضر دنیا و همچنین کل دوران شود.

 از سال 2005 که چهره وی در دبلیو دبلیو ای شناخته شد، سینا پله پله ترقی کرد و امروزه یکی از پر درآمد ترین کشتی گیران دبلیو دبلیو ای محسوب می شود. او هر ساله حداقل 9.5 میلیون دلار از دبلیو دبلیو ای دستمزد می گیرد و دارایی خالص او تقریباً 35 میلیون دلار تخمین زده شده است.
 

 
1. راک – 10 میلیون دلار در سال 

بالاترین دستمزدهای سوپراستارهای کشتی کج (WWE) در سال 2015

دواین جانسون با نام مستعار راک، بازیگر، تهیه کننده و کشتی گیر حرفه ای کشتی کج است که ریشه های آمریکایی و کانادایی دارد. راک بین سال های 1996 و 2004 شهرت یافت، یعنی برهه ای که وی عناوین متعددی کسب کرد و تبدیل به یکی از بهترین های این ورزش شد. 

راک بین سال های 2011 و 2013 دوباره به کشتی برگشت و هنوز هم برای حمایت از دبلیو دبلیو ای گاهی روی رینگ و حتی خارج از رینگ حضور می یابد، ولی در حال حاضر تمرکز او روی بازی در فیلم های سینمایی و سریال ها است. علیرغم آنکه راک حرفه اش را تغییر داده، ولی هنوز هم سالانه 10 میلیون دلار از دبلیو دبلیو ای دریافت می کند و وبسایت فوربس دارایی خالص او را 125 میلیون دلار تخمین زده است.

پنج فیلمی که فصل دوم سریال Stranger Things از آن‌ها تأثیر گرفته است

  فیلمی که فصل دوم سریال Stranger Things از آن‌ها تأثیر 

خطر لو رفتن داستان
این سریال علمی‌-تخیلی نوستالژیک به‌طور غیرمنتظره‌ای به موفقیت بزرگ نت‌فلیکس Netflix در سال ۲۰۱۶ تبدیل شد. داستاناتفاقات عجیب» Stranger Things در سال ۱۹۸۳ روایت می‌شود و بر روی گم‌شدن ویل بایرز Will Byers (با بازی نوآ اشنپ Noah Schnapp) دوازده‌ساله و اتفاقات ماورالطبیعی در شهری خیالی به نام هاوکینز Hawkins در ایالت ایندیانا Indiana متمرکز است.
مادر ویل، جویس (با بازی وینونا رایدر Winona Ryder) و سه تا از بهترین دوستان او داستین، لوکاس و مایک (گیتن ماتارازو Gaten Matarazzo، کیلب مک‌لافلین Caleb McLaughlinو فین ولفهارد Finn Wolfhard) به همراه دوست مرموز و ساکتشان الون Eleven(که به او ال می‌گویند، با بازی مرموزانه میلی بابی براون Millie Bobby Brown) به دنبال او می‌گردند.
با شروع فصل دوم سریال همه‌چیز یک درجه بهتر شده است. داستان در سال ۱۹۸۴ و تاریک‌تر، خنده‌دارتر، بلندپروازانه‌تر و خلاقانه‌تر از قبل روایت می‌شود. فصل دوم این سریال همانند قبل پر از صحنه‌ها و اتفاقات نوستالژیک فیلم‌های قدیمی است. پنج فیلمی که اتفاقات عجیب» را تحت تأثیر خود قرار داده‌اند را نوشته‌ایم:
Carrie- ۱۹۷۶
کارگردان: برایان دی پالما Brian De Palmaاگر قدرت‌های ماورایی ال El هرازگاهی در فصل اول نمود پیدا می‌کند- صحنه چرخش کامیون و قسمت به‌یادماندنی آخر فصل- فصل دوم زمان ظهور و رشد آن‌هاست. همانند کری، شخصیت اصلی اولین اقتباس از نوشته‌های استیون کینگ Stephen King، ال به عمق قدرت‌هایش تا قبل از اینکه مورد آزمایش قرار بگیرند، پی نبرده است. او همچنین رابطه سختی با خانواده‌اش و به‌خصوص مادرش دارد. بااینکه مادرهای کری و ال کاملاً متفاوت‌اند، هر دو این زن‌ها نقش عظیمی در رشد و استفاده دختر‌هایشان از این قدرت ذهنی دارند. در فصل دوم چیز‌های عجیب» یک قسمت به تلاش ال برای یافتن خود و خواهرش اختصاص‌یافته است. آیا با این کار برادران دافر Duffer زمینه را برای شروع سریالی دیگر فراهم کرده‌اند؟

Ghostbusters-۱۹۸۴
کارگردان: ایوان رایتمن Ivan Reitmanوقتی عکس خبری فصل دوم سریال با چهار پسر نقش اول سریال در لباس‌های فیلم شکارچیان روح» Ghostbusters اوایل سال ۲۰۱۷ منتشر شد، طرفداران این فیلم را ذوق‌زده کرد. مسلماً هرکسی در برهه‌ای از زندگی‌اش دوست داشته است جای پیتر ونکمن Peter Venkman باشد. در سریال در یکی از اولین صحنه‌ها لحظه‌ای شاد وجود دارد که جویس Joyce در حال دوختن نشان شکارچیان روح بر روی لباس ویل است. بعدازآن قسمت جالب ماجرا در قسمت دوم این فصل، Trick or Treat, Freak اتفاق می‌افتد. پسرها لباس فراروان‌شناسان parapsychologists افسانه‌ای را می‌پوشند و اتفاقات عجیبی که در هاوکینز در حال روی دادن است را با همان مشکلات و رفاقت پر جروبحث مشابه بررسی می‌کنند و این در حالی است که فیلم اتفاقاً فقط چند ماه قبل از زمان این سریال بر روی پرده رفته است. حتی موسیقی این قسمت هم مشابه این فیلم است.

Alien/Aliens- ۱۹۸۶ / ۱۹۷۹
کارگردانان: جیمز کامرون James Cameron/ ریدلی اسکات Ridley Scottفیلم ترسناک علمی-تخیلی ریدلی اسکات و دنباله تقریباً اکشن جیمز کامرون در همه قسمت‌های فصل دوم این سریال دیده می‌شود. از جلوه‌های بصری بیگانه» Alien به‌وضوح در سریال استفاده‌شده است اما به‌طور مشخص درصحنه‌های حساس اکتشافی در غارهای زیر هاوکینز که قطعاً ساخته دست بشر نیستند، اثر آن مشهود است. نورپردازی و طراحی ساخت فیلم درصحنه‌های حضور مردانی در لباس‌های خاص که در ترکیبی از مه و نور، بدون اطلاع از سرنوشت ترسناکشان، پرسه می‌زنند از برداشتی از صحنه‌های اول بیگانه» الهام گرفته‌شده است. وقتی صحنه‌های اکشن به‌طورجدی شروع می‌شوند، برای تفنگ ‌بازی‌ و انفجارهای شعله‌ور روشی نظامی همانند بیگانه‌ها» Aliens انتخاب‌شده است. حتی حمله‌های demadog ها یادآوری از ترسناک‌ترین موجود بیگانه‌ی سینما است. این شباهت تا جایی است که انتظار داریم بیل پکستون Bill Paxton بیاید و جمله معروف تمام شد پسر، همه‌چیز تمام شد ” It’s game over, man, game over.” را بگوید.

Donnie Darko-۲۰۰۱
کارگردان: ریچارد کلی Richard Kellyاحتمالاً بزرگ‌ترین تفاوت فصل اول و دوم سریال، فرورفتن فصل دوم در تاریکی است. بااینکه در فصل اول هم شاهد قتل، زخمی ‌شدن، آدم‌ربایی، از دست دادن و ترک کردن بودیم، اما در کل فاجعه در فصل دوم بزرگ‌تر و فجیع‌تر است. بازهم ویل بیچاره در صدر همه این فجایع است. در اکثر مواقع دید‌هایی از The Upside Down، نسخه آخرامانی و وحشتناک دنیا که پر از آتش، طوفان، تاریک و شرارت است، به او دست می‌دهد. گهگاه پیش می‌آید که مطمئن نیستیم ویل واقعاً در کدام دنیا است، این گیجی اسکاتولوژیکی در ذهن اوست و یا اینکه واقعی است. بااینکه این صحنه‌ها تماماً از فرقه کلاسیک ریچارد کلی الهام گرفته است، بازهم به‌طور خاص و دیدنی‌ به تصویر کشیده شده‌اند.
The Cabin in the Woods- ۲۰۱۲
کارگردان: درو گادرد Drew Goddardفیلم ترسناک مدرن درو گادرد نسخه‌ فیلم این سریال است. این فیلم المان‌های ترسناک فیلم‌های کلاسیک این ژانر را می‌د و با دیدی تازه و جدید آن‌ها را به شوخی، اکشن و بی‌خیالی تبدیل می‌کند. برادران دافر طرفداران پر و پا قرص این فیلم‌اند و در قسمت هشتم فصل دوم The Mind Flayer علاقه‌شان به این فیلم به‌طورجدی نمود پیدا می‌کند. اگر زیادی تعریف کنیم لذت این قسمت را از شما گرفته‌ایم، اما تا همین حد کافی است که بگوییم صحنه قتل‌عام آخر کلبه‌ای در جنگل» The Cabin in the Woods صحنه‌ای است که در این قسمت از سریال از آن الهام گرفته‌شده است. ناگهان همه‌چیز به هم می‌ریزد و موجوداتی خطرناک به مردم حمله می‌کنند، مردمی که نباید با چیزی که از آن هیچ شناختی نداشتند سروکله می‌زدند.


معرفی کتاب از میان رمان‌های خارجی

در اینجا ۶۰ مورد از رمان‌های خارجی را مرور می‌کنیم.

  1. کتاب ابله اثر داستایفسکی
  2. کتاب همه می‌میرند اثر سیمون دوبوار
  3. کتاب صد سال تنهایی اثر مارکز
  4. کتاب مرگ قسطی اثر سیلن
  5. کتاب عقاید یک دلقک اثر هاینریش بل
  6. کتاب ماه پنهان است اثر جان اشتاین‌بک
  7. کتاب تونل اثر ارنستو ساباتو
  8. کتاب فارست گامپ اثر وینستون گروم
  9. کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ
  10. کتاب حصار و سگ‌های پدرم اثر شیرزاد حسن
  11. کتاب بیچارگان اثر داستایفسکی
  12. کتاب سوءتفاهم اثر آلبر کامو
  13. کتاب آئورا اثر کارلوس فوئنتس
  14. کتاب شاگرد قصاب اثر پاتریک مک‌کیب
  15. کتاب درک یک پایان اثر جولین بارنز
  16. کتاب کمی قبل از خوشبختی اثر انیس لودیگ
  17. کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی
  18. کتاب سربازان سالامیس اثر خاویر سرکاس
  19. کتاب گنگ محل اثر جان برن‌ساید
  20. کتاب سیر عشق اثر آلن دو باتن
  21. کتاب دیدن از سیزده منظر اثر کالم مک کان
  22. کتاب درباره معنی زندگی ویل دورانت
  23. کتاب تصرف عدوانی اثر لنا آندرشون
  24. کتاب من پیش از تو اثر جوجو مویز
  25. کتاب ریگ روان اثر استیو تولتز
  26. کتاب دسته دلقک‌ها اثر سلین
  27. کتاب بازار خودفروشی اثر ویلیام تکری
  28. کتاب پدرو پارامو اثر خوآن رولفو
  29. کتاب شیاطین اثر داستایفسکی
  30. کتاب خاطرات خانه مردگان اثر داستایفسکی
  31. کتاب یادداشت‌های زیرزمینی اثر داستایفسکی
  32. کتاب اشتیلر اثر ماکس فریش
  33. کتاب کنستانسیا اثر کارلوس فوئنتس
  34. رمان مرگ خوش اثر آلبر کامو
  35. رمان مسئله اسپینوزا اثر اروین یالوم
  36. رمان برادران سیسترز اثر پاتریک دوویت
  37. رمان ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار
  38. رمان مرگی بسیار آرام اثر سیمون دوبووار
  39. رمان به امید دیدار در آن دنیا اثر پی‌یر لومتر
  40. کتاب آخرین انار دنیا اثر بختیار علی
  41. رمان اتحادیه ابلهان اثر جان کندی تول
  42. رمان تابوت‌های دست‌ساز اثر ترومن کاپوتی
  43. رمان دختر پنهانم اثر النا فرانته
  44. رمان یادداشتهای شیطان اثر لیانید آندری‌یِف
  45. رمان قمارباز اثر داستایفسکی
  46. رمان گنگ محل اثر جان برن‌ساید
  47. رمان قربانی اثر کورتزیو مالاپارته
  48. رمان زن در ریگ روان اثر کوبو آبه
  49. کتاب مامان و معنی زندگی اثر اروین یالوم
  50. کتاب کمی قبل از خوشبختی اثر انیس لودیگ
  51. کتاب سرباز خوب اثر فورد مادوکس فورد
  52. رمان طاعون اثر آلبر کامو
  53. رمان در رویای بابل اثر ریچارد براتیگان
  54. رمان گور به گور اثر ویلیام فاکنر
  55. رمان غروب پروانه اثر بختیار علی
  56. کتاب سوءقصد اثر هری مولیش
  57. کتاب بیوه‌ها اثر آریل دورفمن
  58. رمان بازمانده روز اثر کازوئو ایشى گورو
  59. کتاب قمار خدایان اثر آندره الکسیس
  60. رمان انسان‌ها اثر مت هیگ

  • چگونه می شود که یک فرد به قاتلی زنجیره ای تبدیل می شود؟
  •  باورها و افکار این افراد چگونه است که به آنها اجازه می دهد جان همنوعان خود را بگیرند؟ این سوالات وقتی بیشتر می شوند که سخن از ن قاتل به میان بیاید! همیشه زن به عنوان جنس لطیف و روحی سرشار از مهربانی یاد می شود، بنابراین بسیار غیرقابل باور است که یک زن بتواند نه یک قاتل معمولی، بلکه قاتل سریالی باشد. یعنی کسی که بارها این عمل شنیع خود را تکرار می کند.مادر، خواهر، همسر یا دختران همیشه هم آرام نیستند و گاهی چنان شیطان صفت می شوند که می توانند فرزند، همسر یا مردم غریبه را به قتل برسانند. برای اثبات این ادعا، در ادامه این مطلب، ۱۰ تن از خبیث ترین ن تاریخ که قاتل سریالی محسوب می شوند را معرفی کرده ایم. برای آشنایی با آنها تا انتهای مطلب همراهمان باشید.
  • ۱- بل گونز (Belle Gunness

مشهورترین و بی رحم ترین زن قاتل در تاریخ،بل گونز است. او متولد یازدهم نوامبر سال ۱۸۵۹ میلای در نروژ بود و با ۱۸۲ سانتی متر قد و بیش از ۹۰ کیلوگرم وزن، زنی بسیار قوی و قدرتمند به شمار می رفت. البته در نوجوانی به آمریکا مهاجرت کرد. این قاتل خبیث، علاوه بر همسر و دو دختر خود بیش از ۴۰ نفر دیگر را نیز به قتل رسانده و اجسادشان را در حیاط و انبار خانه خاک می کرد. دلیل این همه کشتار فقط یک چیز بود: پول!

بل گونز با مردان پولدار ارتباط برقرار می کرد و آنها را به قتل می رساند تا از پول بیمه آنها پس از مرگشان استفاده کند.

در سال ۱۹۰۸ میلادی خانه این قاتل سریالی دچار آتش سوزی و پس از حفاری حیاط و انبار خانه، پلیس با استخوان های متعددی از اجساد انسانی مواجه شد. اما قانون هرگز موفق به دستگیری این زن نشد.

۲- آیلین ورنوس (Aileen Wuornos)

آیلین ورنوس دومین زن خبیث این فهرست است که در ۲۹ فوریه سال ۱۹۵۶ میلادی در میشیگان متولد شد. وی نخستین قتل خود را در سال ۱۹۸۹ میلادی مرتکب شد. پس از آن، این عمل شنیع برایش حکم آب خوردن را پیدا کرد. ورنوس خیلی راحت و همچون شلیک به پرنده ها، انسان می کشت و ۷ تن از مشتری های خود را به قتل رساند. در سال ۲۰۰۲ میلادی، هنگامی که قصد کشتن مرد دیگری را داشته است، توسط پلیس دستگیرشد.

داستان زندگی آیلین در فیلمی به نام هیولا (Monster) به تصویر کشیده شده است.

۳- جین توپان (Jane Toppan)

جین توپان یکی از قاتلان بسیار بی رحم تاریخ آمریکاست. او پرستار بود و با بیماران خود همچون خوکچه هندی رفتار می کرد.

توپان با تزریق مورفین و آتروفین به بیماران، آنها را مورد آزمایش قرار می داد تا شاهد واکنش های سیستم عصبیشان باشد. او را یکی از خونسردترین قاتلین سریالی تاریخ می دانند که توانست با روش های بی رحمانه، دست‌کم ۳۱ انسان را به قتل برساند.

البته این پرستار سنگدل یک بیمار روانی نیز محسوب می شد زیرا تماشای صحنه جان دادن انسان ها لذت جنسی می برده است. در سال ۱۹۰۲ میلادی او به قتل ۳۱ انسان اعتراف کرد. اما به دلیل تشخیص بیماری روانی مجرم شناخته نشد و بقیه عمر خود را در بیمارستان روانی بستری بود.

۴- دریا نیکولایونا سالتیکووا (Darya Nikolayevna Saltykova)

دریا نیکولایونا سالتیکووا نیز از جمله خبیث ترین و بی رحم ترین ن ِ قاتل در تاریخ جهان بشمار می رود. او که در سال ۱۷۳۰ در کشور روسیه متولد شده بود،. دست‌کم ۱۳۸ زن جوان که برده اش بوده اند را به قتل رساند.

در سال ۱۷۶۸ میلادی، او دستگیر شد و به مدت یک ساعت به گردنش لوحی آویخته شد که روی آن نوشته شده بود: این زن قاتل و شکنجه‌گر است» و مردم زیادی به تماشای چهره او می آمدند. او همه عمر خود را در زندان سپری کرد و در همان جا نیز مرد.

۵- مری بث تینینگ (Marybeth Tinning)

مری بث تینینگ یکی از مشهورترین قاتلان زنجیره ای کشور آمریکاست. او در سال ۱۹۴۲ میلادی متولد شد. این زن در خلال سال های ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۵ میلادی، ۹ فرزند خود را پیش از رسیدن به سن ۵ سالگی به قتل رساند. تینینگ با گذاشتن بالشت روی صورت کودکان، آنها را خفه می کرد. این مادر بی رحم و سنگدل به قتل فرزندان خود اعتراف کرد و به مدت ۲۰ سال به حبس محکوم شد.

۶- نانی داس (Nanny Doss)

نانی داس همسر لثال هاوس» و یکی از خطرناک ترین ن قاتل زنجیره ای در طول تاریخ است. او ۵ همسر خود، دو فرزندش، خواهر، مادر خوانده و مادر واقعی خود را به قتل رساند.

این زن وقتی با خانواده در سفر با قطار بودند، با یک شیء فی به سرش ضربه می زند. در اثر این ضربه، سردردهای شدید و دوران تاریک زندگی این قاتل آغاز می شود. نانی پس از اینکه مورد همسر دوم خود قرار گرفت، با ریختن زهر در نوشیدنی‌اش او را به قتل رساند.

او همسر سوم خود را نیز به قتل رساند و در زیرزمین خانه دفن کرد. در نتیجه این کار وحشتناک، بیمه به داس مستمری می داد. او همسران پنجم و ششم خود را نیز با آرسنیک به قتل رسانده و پول بیمه آنها را دریافت می کرد.

در آن زمان، به دلیل زن بودن، نانی داس اعدام نشد اما به حبس ابد محکوم گشت. در نهایت در سال ۱۹۶۵ میلادی در سن ۵۹ سالگی در زندان مرد.

۷- امی آرچر گیلیگان (Amy Archer Gilligan)

امی آرچر گیلیگان که با نام خواهر آرچر گیلیگان» نیز شناخته می شود یکی از مشهورترین قاتلان زنجیره ای دنیاست.

او در اکتبر سال ۱۸۶۸ میلادی در میلتون متولد شد. گیلیگان پس از ازدواج، به کار پرستاری و نگهداری از افراد پیر می پرداخت. اما در سال ۱۹۱۰ میلادی، وقتی همسر امی یعنی جیمز آرچر فوت کرد، بر اساس وصیت نامه همه ثروتش به امی رسید.

امی دوباره در سال ۱۹۱۳ میلادی ازدواج کرد. همسر دوم او نیز مرد بسیار ثروتمندی بود که در سال ۱۹۱۴ میلادی فوت کرد. این مرد هم وصیت کرده بود همه ثروت او به امی برسد.

در خلال سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۰ میلادی، فقط ۱۲ نفر از سالمندان فوت کردند. اما در سال ۱۹۱۰ میلادی بیش از ۶۰ نفر از آنها جان خود را از دست دادند. مردم به این مرگ ها و امی مشکوک شده بودند. پلیس در نتیجه تحقیقات متوجه شد امی با زهر این افراد را به قتل رسانده است.

۸- کارلا لینه هومولکا (Karla Leanne Homolka)

کارلا هومولکا یکی از منفورترین ن قاتل زنجیره ای اهل کانادا بود و در چهارم می سال ۱۹۷۰ میلادی در اونتاریو در کانادا متولد شد.

کارلا برای همکاری در و قتل دو دختر نوجوان به شدت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. پل برناردو – همسرکارلا – که او هم معروف ترین قاتل زنجیره‌ای و م جنسی کاناداست به همراه کارلا در سال ۱۹۹۳ میلادی دستگیر شدند. هومولکا ادعا می کرد علیرغم میل باطنی و به تهدیدات همسرش همکاری قتل ها را انجام می داده.

اما کارلا هومولکا پس از پایان دوران محکومیت خود در سال ۲۰۰۵ آزاد شد. او دوباره ازدواج کرد و در سال ۲۰۰۷ میلادی بچه دار شد.

او به عنوان منفورترین زن کانادایی به خاطر تهدیدهایی که به او می‌شد، ناپدید شد تا اینکه یک گزارشگر در سال ۲۰۱۲ او را در جزیره گوادلوپ و با نام مستعار لین بوردوله پیدا کرد.

۹- بورلی آلیت (Beverly Allitt)

بورلی آلیت در چهارم جولای سال ۱۹۶۸ میلادی در انگستان متولد شد. او یک پرستار رسمی و یکی از بی رحم ترین قاتلین زنجیره ای تاریخ بشمار می رود. به این زن لقب فرشته مرگ» داده بودند. او با تزریق مقدار زیادی انسولین، ۴ کودک را به قتل رساند. حباب های هوای مشکوکی نیز زیر پوست کودکان دیگر مشاهده شده بود.

در سال ۱۹۹۳ میلادی او دستگیر شد و در بیمارستان روانی رمپتون در ناتینگهامشایر دوران حبس خود را سپری کرد.

۱۰- آندریا یاتس (Andrea Yates)

آندریا یاتس یکی از مشهورترین نِ قاتل حرفه ای و اهل آمریکا بود. او متولد ۲ جولای سال ۱۹۶۴ میلادی بود. در بیستم ژوئن سال ۲۰۰۱ میلادی او ناگهان دچار جنون شد و هر ۵ فرزند خود را در وان حمام خانه اش خفه کرد.

کارشناسان جرم بر این باور هستند او از زندگی خود خسته شده بوده و تحمل فرزندان زیاد خود را نیز نداشته است. او پس از کشتن فرزند آخر، با پلیس تماس می گیرد و خود را معرفی می کند. پس از تشخیص ابتلا به بیماری روانی اسکیزوفرنی در یاتس، او را به بیمارستان روانی با امنیت بالا منتقل می کنند. در سال ۲۰۰۷ میلادی او به یک بیمارستان روانی دیگر با امنیت پایین تر منتقل شد.


امروز توی هر سایت دانلود فیلم و سریال گشتم همش فیلتر بود.خیلی وضعیت جامعه خوبه حالا ادم با خودش میگه یه فیلم یا یه سریال ببینم حالم خوب شه درد هام یادم بره.اون از تلگرام بود که فیلتر کردن هیچکس صداش در نیومد یوتوب فیلتره کلا همه چی توی ایران فیلتره توی همه گوشی ها دوتا دیده میشه.امروز می خواستم سریال لوسیفر رو دانلود کنم معمولا سریال ها رو از سایت مو جو دانلود می کنم که انگار فیلتر شده توی چندتا سایت دانلود فیلم و سریال گشتم یا نبود یا اونا هم فیلتر شده بودن.سایت های دانلود انیمه که از قبل هی فیلتر می شدن.ولی سایت فیلم و سریال رو دیگه نمی دونستم.هیچی دیگه یعنی چی همه چی رو میگیرن فیلترمیکنن .من که نمی فهمم.آقا ما نظارت نمی خوایم خودمون خوب و بد رو تشخیص می دیم لطفا برای ما تصمیم نگیرید.الان هم خیلی عصبانیم. عصبانیم از زمان فیلتر تلگرام جمع شده دیگه با این فیلتر رد دادم.بیست و چهاری باید دستت باشه .الان اینارو نوشتم شاید بیان این وبلاگم فیلتر کنن همه چی که تو زندگی گرونه ادم از دست شما نمی تونه خودشو تو مجازی فرق کنه.من نمی دونم به کی باید نامه بدم یا پیام بدم.مسئول عزیز اگه این پیام رو می بینی خواهش می کنم فیلترینگ رو حذف کنی و برداری! لطفا حق انتخاب رو به خودمون بده



پانوشت:سایت های خوب برای دانلود فیلم سایت فیلم تو مووی برای سریال موجو و برای انیمه سایت بیا تو انیمه و انیمه لیست

۲۴ فکت باحال از بازی تاج و تخت


شکوه و عظمت دنیای خیالی، شخصیت‌‌پردازی و خط اصلی داستان این سریال به اندازه‌ای جذاب و شگفت‌انگیز است که میلیون‌ها نفر را مجذوب خود کرده است. حالا بد نیست که به چند حقیقت جالب درباره این مجموعه که از سایت IMDB و سایر منابع معتبر جمع‌آوری شده، اشاره کنیم.
۱. رز لی و کیت هرینگتون هر دو از نوادگان چار دوم هستند!
در میان تمام بازیگران این مجموعه تلویزیونی تنها رز لی که نقش یک وحشی و دختری را که خارج از تمدن شهری بزرگ شده، ایفا می‌کند، در یک قلعه واقعی زندگی کرده و بزرگ شده است. همچنین هرینگتون هشتمین نسل از نوادگان چار دوم است و پدرش یک بارونت است؛ مرد اشرافی که مقام و امتیازات او از بارون کمتر و از شوالیه بیشتر است.
۲. هافتور بیورنسون، بازیگر نقش مانتین، در سال ۲۰۰۸ یک بازیکن بیس‌بال ۱۰۴ کیلوگرمی بود. در حال حاضر او ۱۸۰ کیلوگرم وزن دارد و در مسابقات قوی‌ترین مردان جهان شرکت می‌کند!
وی به دلیل آسیب‌دیدگی زانو برای مدتی از بیس‌بال کناره گرفت و در این مدت وزنش افزایش یافت. او می‌تواند یک هواپیما و کامیون ۱۵ تنی را حمل کند و در حین حمل اتومبیل، بدود و حتی رکورد حمل یک کُنده درخت ۶۵۰ کیلوگرمی را دارد.
۳. هری لوید، ایفاگر نقش ویسریس تارگرین از نوادگان چار دیکنز است!
۴. ایوان ریان، بازیگر نقش رمزی بولتون برای ایفای نقش خود در این سریال از شخصیت جوکر با بازی هیث لجر، فیلم دنیس مزاحم و لیام کالاگر خواننده اوسیس الهام گرفته است! (دادشمون کلا الهام گیر خوبیه )
۵. تامن باراتیون هفتمین پادشاهی است که در این مجموعه تلویزیونی می‌میرد. در هر فصل این سریال یک پادشاه کشته ‌شده است، به‌ جز فصل ششم که در آن دو پادشاه مردند!
۶. یکی از شمشیرهای استفاده‌ شده در تخت آهنین یک کپی ساخته‌شده از شمشیر گلامدرینگ، شمشیر گندالف در فیلم ارباب حلقه‌ها است!
۷. زمانی که آریا استارک وارد تالار چهره‌ها می‌شود، صورت دو تن از سازندگان این مجموعه به نام‌های دیوید بنیوف و دن ویس را در میان چهره‌های تالار مشاهده می‌کند!
۸. پیتر وان بازیگر نقش مستر ایمون نابینا، تقریبا نابیناست!
۹. با توجه به گفته‌های جرج.آر.آر.مارتین، شمال دیوار حتی از کانادا هم بزرگ‌تر است!
آن سوی دیوار در سریال بازی تاج و تخت»، منطقه‌ای وسیع و بخشی از وستروس است. به دلیل شرایط غیرقابل ست این منطقه، دیوار آن بخش را از وستروس جدا کرده است. وحشی‌ها در این منطقه زندگی می‌کنند؛ اما به دلیل شدت سرما و خطرات آن همیشه در حال جا‌به‌جایی هستند.
۱۰. پیتر دینکلیج و شان بین اولین انتخاب نویسندگان این مجموعه برای ایفای نقش‌های تیریون لنیستر و ند استارک بودند!
برای انتخاب سایر بازیگران تست‌های بسیاری گرفته شد. حتی تعدادی از بازیگران پس از فیلم‌برداری آزمایشی تعویض شدند.
۱۱. گرگ‌های وحشت در واقع در دوره عصر یخبندان وجود داشته‌اند. آن‌ها از گرگ‌های خاکستری امروزی بزرگ‌تر بوده‌اند و دندان‌های بسیار بزرگ‌تری هم داشته‌اند!
با توجه به فسیل‌های کشف شده در چاله‌های قیر منطقه هنکاک لس‌آنجلس، این موجودات وجود داشته‌اند و حدود ۱۶ هزار سال پیش منقرض شده‌اند.
۱۲. این سریال در استودیو تایتانیک ایرلند یعنی همان جایی که فیلم تایتانیک ساخته‌ شده، فیلم‌برداری شده است!
۱۳. جرج.آر.آر.مارتین بازی تاج‌ و تخت» را از لاک‌پشت‌های خانگی‌اش الهام گرفته است!
۱۴. وایت واکر‌ها با استفاده‌ از جلوه‌های ویژه به وجود نیامده‌اند. آن‌ها بازیگرانی در زیر چند لایه گریم هستند و گریم آن‌ها ۶ ساعت در روز به طول می‌انجامد!
تنها چیزی که به‌ صورت دیجیتالی به وایت واکر‌ها اضافه شده، رنگ آبی یخی و نافذ چشم‌هایشان است.
۱۵. نویسندگان این سریال در عکس‌العمل به یک جوک انتقادی در قسمت بلک فرایدی» انیمیشن سوث پارک»، صحبت از ت‌ها و توطئه‌ها در باغ قلعه را متوقف کردند!
در فصل چهارم این سریال، صحنه‌ای وجود دارد که اولنا تایرل می‌گوید از راه رفتن در باغ‌ها خسته شده و اگر مجبور شود باز هم این کار را انجام دهد، خود را از صخره پرت خواهد کرد. این جمله به جوکی در انیمیشن سوث پارک» اشاره دارد.
۱۶. زمانی که ملکه الیزابت از محل فیلمبرداری این مجموعه دیدن کرد، از نشستن بر روی تخت آهنین امتناع ورزید. قانونی وجود دارد که او را از نشستن بر روی تخت پادشاهی کشورهای دیگر منع می‌کند!
ملکه بریتانیا در بازدیدی که از منطقه شمال ایرلند داشت، در محل فیلمبرداری این سریال حاضر شد و با تعدادی از بازیگران و نویسندگان این سریال صحبت کرد.
۱۷. سرزمین پادشاهی، وینترفل، دیوار و موقعیت دنریس در تیتراژ ابتدایی تمامی قسمت‌ها به صورت سه‌بعدی نمایش داده می‌شود؛ اما در بقیه سکانس‌های تیتراژ فقط مکان‌های مربوط به آن قسمت را مشاهده می‌کنید!
۱۸. میسی ویلیامز برای وفادار ماندن به متن کتاب که در آن آریا را چپ‌دست معرفی کرده، با دست چپ به ایفای نقش پرداخته؛ اما خودش راست‌دست است!
بعد از اینکه مادر میسی ویلیامز کتاب اصلی را خواند و به او گفت که آریا چپ‌دست است، میسی تصمیم گرفت تا از آن به بعد تمام کارهایش را با دست چپ انجام دهد تا بتواند برای ایفای نقشش آماده شود.
۱۹. جرج.آر.آر.مارتین با ساخت این مجموعه تلویزیونی از روی کتابش موافقت کرد؛ زیرا بنیوف و ویس به سؤال مادر جان اسنو چه کسی بود؟» به ‌درستی پاسخ دادند!
۲۰. در یک قسمت معمولی این سریال به‌ طور متوسط از ۷۰۰ دست لباس استفاده ‌شده و قریب به ۱۰۰ نفر وظیفه تولید آن‌ها را به عهده داشته‌اند!
۲۱. میسی ویلیامز مجبور بود برای بازی در صحنه‌هایی که مربوط به زمان نابینایی آریا است، از یک لنز دست‌ساز ۱۶ میلی‌متری در چشمانش استفاده کند!
۲۲. در طول فیلم‌برداری فصل ششم این سریال، برای مخفی ماندن زنده شدن دوباره جان اسنو هیچ‌کس از عوامل اجازه نداشت نام او را به زبان بیاورد. در عوض آن‌ها از واژه LC به معنای لرد کامندر استفاده می‌کردند!
۲۳. در فیلمنامه صحنه‌ای که جان اسنو روی قایق به هاردهوم می‌رسد، نوشته شده بود که وی شبیه جرج واشنگتن به هنگام عبور از رودخانه دلاویر است؛ اما موهای بهتری دارد!
۲۴. طبق یک نظرسنجی، رمزی بولتون به ‌عنوان منفور‌ترین شخصیت تلویزیونی سریال بازی تاج و تخت» انتخاب شد. او حتی از جفری باراتیون هم پیشی گرفت!
زمانی که جفری به پادشاهی رسید، همه منتظر رسیدن زمان مرگ او بودند و صحنه مرگ او یکی از رضایت‌بخش‌ترین صحنه‌های این سریال عنوان‌شده است؛ اما این صحنه نتوانست صحنه مرگ رمزی بولتون در فصل ششم را پشت سر بگذارد.

 


آخرین جستجو ها

tiomakartu عربی متوسطه اول (عارفی) 19آذر | طراحی سایت | طراحی وب سایت | طراحی سایت حرفه ای | بهینه سازی سایت | طراحی | سئو | طراحی سایت بازرگانی | امین علاالدین برغمدی talymace مجله فوق تخصصی صنعت و طراحی خودرو چاپ انواع استیکر تبلیغاتی شاخص بورس مسعود شیرعلی نژاد - آموزش زبان انگلیسی ، کلاس خصوصی Learn English shiralinejad